چـــــــل چـــــو

رســــانۀ خوش خُلقـــــان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شب اول قبر» ثبت شده است

اینجا بهشت است؛ قسمت ششم

يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۲۹ ق.ظ


امروز تعداد  روزهای استقرارم در بهشت یادم رفت؛ می گند آلزایمر بهشتیه !!
بیماری بی خطریه اما برای من که سر ساعت از خواب بیدار می شدم و می رفتم سرکار تا بوغ سگ جون می کندم هضمش به این سادگی ها نیست درسته جمعه و شنبه برام تو دنیا هم بی معنی بود اما یه چیزایی حالیم بود 
مثلا اینکه پنجشنبه ها چون خلوت تر بود؛ اعصاب منم آروم تر بود یا اینکه از صدای دعا ندبه ی تلوزیون و صدای شُرشُر دوش حموم همسایه  می فهمیدم صبح جمعه است!! 
اما اینجا تو بهشت بعد از یه مدت یادت می ره امروز چندمه یا چند وقته اومدی بهشت؟ 
همه چیز یادمه جز روزهای گذشته و روزهای هفته
زمینی که بودم خیال می کردم وقتی به خواب ابدی می ری توپ هم بیدارت نمیکنه اما اون روز بعداظهر که منو گذاشتند توی قبر و چارتابیل خاکم ریختند روم و رفتند یه اتفاقایی افتاد که نظرم عوض شد ...
سنگ آخری رو که گذاشتند یهو همه جا ظلمات شد؛ منم به پهلو دراز کشیدم و پاهامو کشیدم تو بغلمو دستامم گذاشتم لای پاهامو تخت گرفتم خوابیدم 
بعضی ها می گن وقتی همه می رن مُرده بلند می شه می گه منم ببرید 
همش خالی بندیه  
بسکه تن و بدنمو با لیف و کیسه چرک چلونده بودند و بعدشم هی  رو سنگ مُرده شور خونه این ور اون ور شده بودم، بدنم کوفته ی کوفته بود اصلا حال نداشتم از جام تکون بخورم، فقط دلم می خواست بگیرم تخت بخوابم ...
هنوز چشام گرم نشده بود که یهوی دمای قبر رفت بالا گوشه ی کفن رو انداختم کنار که یکم خُنک بشم اما فایده نداشت، حس میکردم آتیش گرفتم در حد مشعل المپیک 
انتهای قبر یهو شعله کشید و از وسط دود و آتیش دو تا موجود نافُرم اومدن بیرون 
این نافُرم که میگم مال زمانای قدیمه 
انقد آدمای نافُرم تو زندگیم دیده بودم که اینا پیشش هیچ بودن جالب اینکه خودشون خیال میکردند خیلی ترسناکن ...
بلند شدم نشستم و سلام کردم 
یکیشون گفت : اسمت چیه؟ دینت چیه؟ خدات کیه؟ پیغمبرت کیه؟
منم هیچی نگفتم یهو مرض افتاد تو جونم یکم اذیتشون کنم 
دیدم قاطی کرد که مگه کری؟
گفتم داداش هولی مگه اومدی خواب ما رو ضایع کردی دو قورت و نیمت هم باقیه؟ بعدشم یکم شمرده تر بپرس دونه دونه جواب بدم والله کنکورم اینجوری نیست 
تازه اونجا چهار گزینه ایه اینجا شفاهی شصت تا سوال یهو می پرسی توقع داری جوابم بدم؟
اون یکی یکم هاج و واج نیگاه کرد و دید راست می گم زد زیر خنده 
همچین که خندید قیافش عوض شد کلا خوشگل تر شد 
اون که نمونه سوالا دستش بود یکم عصبانی شد از حرفام اما وقتی خنده ی رفیقشو دید اونم آروم شد 
خلاصه ما هم شروع کردیم به جواب دادن 
اسمم مهدی حاجی زکیه پسر داش منصور خدابیامرز همین قطعه بغلی، مسلمونیم اگه خدا قبول کنه خدامونم که با بقیه آدما فرقی نمی کنه اصلا مگه یدونه خدای با صفا بیشتر داریم که می گی خدات کیه؟ 
بعد از امام و نماز و روزه و اینا پرسید 
نمازمون نه اینکه ترک نشده باشه اما بالاخره خوندیم یه چند سالی هم بدهکاریم  به آ خدا اونم چشم جوونیم جبران می کنیم 
پرسید خلق از وجودت در آسایش بوده؟
گفتم ببین داداش من آزارم به کسی نرسیده اما اینکه خلق از وجودم در آسایش بوده رو باید بری از خود خلق بپرسی 
خلق اگه حالش خوب باشه و بتونه ازت سواری بگیره و تو خوب براش حمالی کنی آسایش داره اما کافیه یه روز بگه بیا واس ما بانک ملی  ضامن شو بعد تو بگی من بانک ملی حساب ندارم؛ اینجاست که دیگه اون آسایش قبلو برای خلق نداری ...
اما گمونم آ خدا بهتر بدونه ...
گفت مال کسی رو خوردی؟ 
گفتم ببین نشد دیگه ... قرارمون این نبود 
سوالای قیامتو با سوالای اول قبر قاطی نکن 
این سوالا مال حالا نیست منم جواب بده نیستم گفته باشم ...
خلاصه آفا ما انقد شوخی کردیم و مذقون اومدیم که این دوتا موجود به قول بچه ها نافُرم موقع رفتن شده بودند عینهو ماه شب چهارده 
آخرشم یه دری بالای سرم به یه جنگل سرسبز باز شد پرسیدم اینجا بهشته؟
گفتند یه گوشه ای از بهشته
گفتم پس برزخ مرزخ ندارید؟
گفتند پس خیال کردی تا الان کجا بودی؟ 
اوسا کریم چون ایرانی جماعتو دوست داره برزخو همونجابراش تداعی می کنه که وقتی میاد این ور مستقیم یا بره بهشت یا بره جهنم ...
برزخ بعضی آدما تو دنیا از بهشتم بهشت تره اینا رو صاف می بریم جهنم!
بعدشم فکر کردی ما اینجا بیکاریم یا اینجا هم مث ادارات محترم دنیاست که خلق الله رو بپیچونیم و هی امروز فردا کنیم 
ما سه سوته تکلیف طرفو روشن می کنیم ...
راستی یه نفر تازگیها بغل کاخ من مغازه لاستیک فروشی زده 
باورتون نمی شه اگه بگم کیه؟
حج هوشنگ خودمونه 
دارم می رم پیشش چندتا لاستیک بنز برا پس فردا شب که چهارشنبه سوریه بگیرم بابچه ها ببریم رو تپه 
جای همتون خالی 
 این اولین عید نوروزه که تو بهشت ساکنم، یحتمل تو دنیا خونواده محترم روز اول عید به یاد من و طبق رسم و سنت قدیمی تو خونه منتظر شما هستند ... راستی یادتون نره تو شادیهاتون یاد رفتگانی مثل ما باشید درسته ما جامون خوبه اما دلمون اونجاست ... 
سال خوبی داشته باشید و نوروز خجسته ...