آخرالزمان - 2
سر صبحی یه عده جدید آوردند بهشت رفیقم گفت مهدی پاشو بریم این جدیدا تازه اومدن یکم سربه سرشون بزاریم بخندیم
گفتم بابا بگیر بخواب تا اینا رو پذیرش کنند ظهر شده
ظهر می ریم گزینش؛ نزدیک آشپزخونه هم هست هم نهار می خوریم هم جدیدا رو دید می زنیم می خندیم
دیدم یه دونه قایم زد پس کَلَم!! نیست که ماروحیم دستش از کَلَم رد شد خورد به نرده ی تخت نیم ساعت داشت داد و بیداد می کرد
آخرشم گفت کارد بخوره به اون شیکمت تا خود صبح داشتی نارگیل و موز و آناناس می خوردی!!
گفتم اصلا تو بیجا کردی امشب موندی قصرِ من؛ پاشو کَلَکِتو بکن مگه خودت قصر نداری؟
خلاصه اینم دید من الان بیرونش می کنم بی خیال شد گرفت خوابید
ظهر رفتیم دم غذاخوری دیدم بچه های سلف سرویس سه تا بره سرخ کرده آوردند دارن بین تازه واردا تقسیم میکنن دیدم ای دل غافل اینکه یکیش کمش خودمونه
صدا زدم کِریم هوای این رفیق ما رو داشته باش
گفت چشم داش مهدی هواشو دارم اما دهنمون و صاف کرده از صبح تا حالا!!
گفتم بابا بچه آرومیه
گفت از وقتی اومده یه ریز داره آهنگ می ذاره ! کلی هم تبلیغ می کنه که این آهنگ برا اونجاتون خوبه این آهنگ برا فلان جاتون خوبه این آهنگو با هندز فری گوش بدین اون آهنگو وقتی تنهایید ...
تازه یه آهنگم از ساسی مانکن گذاشته بود نرسیده بودم مامورا برده بودنش جهنم!!
گفتم این سیستمش همینه یه ام پی تری پلیر بدین دستش از صبح تا شب می شینه آهنگ گوش میده به حوری موری هم کار نداره
خلاصه غذامونو گرفتیم و با کمش رفتیم یه گوشه سالن نشستیم به غذا خوردن و گپ زدن
ناکس کلی عسل و تفتاله آورده بود!!
گفتم مرد حسابی اینا رو واس چی آوردی اینجا اشاره کنی سه تا ده چرخ عسل و یه تریلی تفتاله واست میارن دیدم خندید و گفت راستش آورده بودم واسه فروش!!
گفتم سگ تو روحت اینجا هم دست از کاسبی ور نمی داری؟ این همه اون دنیا هیچی نخوردی هیچ کاری نکردی حالا که شانست زده آوردنت بهشت بازم می خوای تو بدبختی زندگی کنی؟
مرد حسابی اینجا باید مراقب باشی تو جوب عسل نیافتی تو چارتا شیشه عسل آوردی بفروشی؟
خلاصه روز خیلی خوبی بود امشب کمش میاد قصر من
تا قصر خودش آماده بشه یکم طول می کشه
البته نه به اندازه مسکن مهر خودمون که آخرش هم داغش موند به دلمون
خوبی ِ دنیای مُردگان اینه که اگه آرزو به دل مرده باشی اینجا آرزوهات برآورده می شه
همین سعید خودمون بدبخت انقد زن نگرفت تا مُرد
الان اینجا سی تا زن عقدی داره چهل تا صیغه حوریاشم که قربونشون برم از بس زیادند نصفشون تو حیاط می خوابند شبا ...
ادامه خواهد داشت ...!!؟
میام بالا سرت میشینم و زور زوری وادارت میکنم به تایپ کردن
..... تو دهن هر کی که اینم نیمه کاره بذاره