چـــــــل چـــــو

رســــانۀ خوش خُلقـــــان

ادامه شوخی با بلاگرها !

سه شنبه, ۵ بهمن ۱۳۸۹، ۰۵:۲۶ ب.ظ
ادامه...
از حق نگذریم شهرمن خوانسار با همه دلتنگی‌اش از ماندگاران و پایداران آبادیمان بوده و هست، چند روز قبل تولدی گرفته و دور از چشم اهالی، کیکی سه طبقه هم سفارش داده بود جایتان خالی! بنده حیفم آمد ناخونکی بزنم از بس زیبا بود! (کیک را می‌گویم)

خبرنامه را نمی‌شود از قلم انداخت؛ نمی‌دانم این صدیقیان کارو زندگی ندارد! خواب و خوراک ندارد! دوره افتاده بین ادارات دولتی و نیمه دولتی! نمی‌گذارد کارشان را بکنند!
کافی است آبدارچی فلان اداره چای جوشیده ببرد سر میز معاونت بلافاصله خبرش را در خبرنامه منتشر می‌کند! همتی دارد وصف ناشدنی!

مسعود خان مدتی درگیر سور و سات عروسیش بود و ما نیز از تک جمله‌های پر از کنایه‌اش بی‌بهره!
اما دوباره سروکله‌اش پیدا شده و سر پیری معرکه درس خواندن گرفته! آنوقت که با بچه‌های کلاس بجای درس خواندن پله‌های خانه شارضا را بالا پایین می‌کردیم باید کلهٔ کچلت بکار می‌افتاد نه الان عزیز دلم!

اما ادیت من خوانساری ما، با آنکه گرفتار هزار جور پروژه رنگارنگ است اما گاهی دستی هم برقلم دارد و اگر مناسبتی باشد می‌آید و تبریکات و تسلیتهای خویش را ابراز می‌کند، از چند پست خبری او که فاکتور بگیریم وبگاهش جان می‌دهد برای تقویم روی دیوار، این هم موهبتی است آدم یادش نمی‌رود زمان و مکانش را...!

دایی جان را نمی‌شود بی‌خیال شد! از وقتی فوت و فن دوربینش را یاد گرفته دم به ساعت عازم این دره و آن کوه است عکسهایی می‌گیرد که عکسدانی آدم مور مور می‌شود! این اواخر وبلاگش را تبدیل کرده به عکاسخانه و کلا تصویری حال می‌کند! خودش می‌گوید فضای وب را که سنگین کنی آمارت در مرور گرانی همچون گوگل بالا می‌رود..!

کمش خان، عزیزدردانه این آبادی شده و یک جورایی حق کدخدایی به گردنمان دارد! چندی پیش حسابی خسروخان را مورد لطف قرار داده بود که هرکس می‌دید باورش می‌شد این‌ها یا یک روحند در دو کالبد یا بدجوری با هم بده بستون دارند! بخش نظرات وبلاگش را دیده‌اید؟! کم از چت روم ندارد
از کامنتهای تهدید آمیز گرفته تا بیانیه و جوابیه؛ همه رقم را ساپورت می‌کند!

دختر خاله امان مدتی ترک ابادی کرده و گویا شهر نشینی را ترجیح داده بود اما آب و هوای شهر به او نساخت و خیلی زود دوباره برگشت، برگشت تا خوانسار هم نسلانش را سرو سامانی بدهد!
اما تازگی‌ها وبگاهش را که باز می‌کنی آنقدر شکلکهای عجیب و غریب می‌بینی که یاد عروسیهای مختلط می‌افتی بعد ترس برت می‌دارد که نکند میان این همه شلوغی گم بشوی اما پایین‌تر که می‌آیی با خواندن تمثیلهای کوتاه قدری آرام می‌گیری فقط مانده‌ام چرا دختر خاله بعداز بازگشت از شهر انقدر کم حوصله شده و حرف‌هایش را رمزی می‌زند! قدیم می‌گفت: پایدار و ماندگار باشید اما حالا فقط می‌نویسید پ و م!

خرس سبزی داریم که بجز تفاوت رنگی با دیگر خرسان؛ افکارش هم قدری فرق می‌کند
جای تشکر دارد که بجای خواب در این زمستان یخ بندان رو به تحلیل و بررسی مسائل شهری آورده و گاهی زیاده رویش باعث می‌شود پستی را حذف کند و بعد مجبور شود پوزش بخواهد بابت حذفش!

 جناب خان را همه تا حدی می‌شناسندش، با اینکه منتقد خوبی است برای مسائل شهری
اما او نیز همچون دایی جان دوربینش را همه جا با خود می‌برد و وبلاگش نیز از وجود چنین امکانی بی‌بهره نیست؛ خوب است که عکسهای زیبا فضای آبادیمان را مزین کند اما مشکلاتش را حل نمی‌کند! جوان خوش فکری است و اول راهی دراز اما اینکه آهسته و پیوسته می‌رود دوست داشتنی ترش می‌کند

 از بس که یاد باران را گشودیم و نگاه‌مان در برخورد با تابلوی ایست! کمانه کرد همین شد
نمی‌دانم این گوشه عزلت که خسروخانمان را خانه نشین کرده بود نمی‌خواهد دست از سر همسر مکرمه اشان بردارد؛ هر چند ایشان از دیار بارانند اما اهل ابادی ما هستند و اهل آبادی اگر از حال همولایتی‌هاشان بی‌خبر باشند نا‌جور است!

چهار سال و خرده‌ای پیش آنوقت که ما انقدری بودیم (.) در فضای مجازی، خوانسار مجازی شکل گرفت و میثم وارد عرصه! گژدارومریض آبادی را‌‌ رها نکرده و گهگاه با نیشخند‌هایش دلمان را خوش می‌کند و گاهی معرف شده از حیث معرفی تارنگارهای جالب سایه‌اش سنگین است و کم به ما سر می‌زند اما دوست داشتنی است با همه بدقولی‌هایش!

آبادی ما اداره میراث فرهنگی و ثبت اسناد هم دارد! خوسار هاما؛ به منزله دایره المعارف است برای انان که نشناختند و می‌خواهند بهتر بشناسند! محرم می‌شود: حرف برای گفتن دارد؛ پاییز می‌شود: توپ بیاناتش پر است؛ زمستان که می‌رسد گرم‌تر از قبل می‌نگارد و بهار فصل جوانه زدن ادبیات خالصانه‌اش می‌شود!

تمام تلاشم را کردم تا کسی از قلم نیافتد اما به گمانم افتاد ! باشد تا در فواصل بعدی جبران کنم !

آرزوی سربلندی برای همه دوستان مجازی دارم و امیدوارم این نوشتار بهانه ای شود برای تلاش بیشتر ..!

پ.ن : به اطلاع دوستان مجازی برسانم از موهبات نوشتار ما همین امروز با خبر شدیم نمکدون دوباره کارش را از سر گرفت و قرار است بترکاند برایش آرزوی سلامتی داریم و ماندگاری !

  • مهدی حاجی زکی

نظرات  (۹)

سلام
جالب بود
پ و م
پاسخ:
پ و م
باز هم ممنون
هم بابت پست خیلی قشنگتون هم بابت لطفی که به من دارید

به قول سید بزرگوار آقاشهرام:
آهسته و پیوسته

همونطور که قبلاً هم گقته ام، در کنار انتقاد باید قدردانی هم کنیم و علاوه بر نقاط منفی نقاط مثبت رو هم نشون بدیم ولی چه کنم که توی جامعه کوچیک شهرمون یکمی روحیه انتقاد پذیری پائینه و 98 درصد افراد ببیننده یا شنونده مطالب وبلاگ من، منظور من رو متوجه نمی شند و میرند دنبال حواشی

با اینکه هزاران بار هدفم رو گفتم که معرفی شهرم در درجه اول و نشون دادن نقاط مثبت و منفیش در درجه دوم هست ولی هنوز هم مشکلات خاص خودم رو دارم

انشاءالله با یاری خدا تا نفس می کشم می نویسم، برای خوانسار و بخاطر خوانسار

باز هم ممنون .....
پاسخ:
یک روز نتیجه اش را خواهی دید و به حرف من می رسی و می گویی خدا رحمتش کند راست می گفت ها ...!
اخیرا شده یه پست بنویسی که توش مستقیم یا غیر مستقیم به من لقه نزده باشی!؟
راستش من هم خواستم چیزکی درباره‌ی یاد باران بنویسم، خوب می‌نوشتند. حیفه که نیستند.
پاسخ:
امیدوارم سرکار خانوم غریب هرچه زودتر برگردند با مطالب خوبشان !
  • مهدی رفعتی
  • درود بر مهدی عزیز.
    خیالت راحت کسی را از قلم نیانداختی عزیز..راستی پول این پیامک هایت را سازمان سیا می دهد که دم به دقیقه برای ما می فرستی؟!جان من اگه پولی چیزی هست ما هم هستیم ها...
    البته به اعتقاد من خارج از شوخی باید گفت تارنگار اقای کمش حرفه ای تر است هرچند چند ماهی است که بسیار کم کار شده است...به هر حال ممنون
    پاسخ:
    از نقطه نظر کارشناسای بنده همچون کیانوشی هستم که میان یک مشت برره ای گیر افتاده ام !!!
    دلتنگیمان از دوریست.همین و بس.
    پاسخ:
    دلتنگی هم درست می شود انشالله
    بیکاری فوت و فن بالا رفتن آمار وبلاگ ( ببخشید .... تارنگاه/نما/نگار) ما رو به بقیه نشون میدی...
    پاسخ:
    مرض دارم !
  • عبدالحمید حقی
  • سلام

    ادامه ی همون شعر اما نه با قافیه ی ناجور

    http://hamidhaghi.blogsky.com/
    سلام
    اینجا باید نظر میدادم یا تو ارسال قبلیتون؟
    این "حکم" که گفتیم با ورق صورت میگیره، همون نقطه بازیه؟
    تمام
    پاسخ:
    بلد نیستی بگو یادت بدم فدات شم
    سلام دارم کم کم عادت میکنم هر وقت که احساس خستگی میاد سراغم یه سری به مهدی جون بزنم خدایی خستگی را از تن بیرون میکنه
    همون که دت هاله داژو چیشی به:پ م و /و م پ/ م و پ ولژ کر اصلا دمت گرم
    پاسخ:
    نمیرم و جبران کنم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی