چـــــــل چـــــو

رســــانۀ خوش خُلقـــــان

اندر احوالات رویاهای شبانه !

دوشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۰، ۰۸:۴۷ ب.ظ
ملت شبها در رویا با حوریان و پریان می آمیزند ! ما تا خود صبح به رتق و فتق امور خلق الله می پردازیم !

گاهی صبح ها که از خواب برمی خیزم حس میکنم خیلی خسته ام ها ...

پ.ن :

باور کنید شبها هم در خواب ول کن ما نیستند به جان عزیزتان ؛ تا خود صبح ارباب رجوع دارم !!

  • مهدی حاجی زکی

نظرات  (۱۷)

آنقــدر مرا سرد کرد...
از خودش ..
از عشق ...
کــه حالا بــه جای دلبستن ،‌ یخ بسته ام!
آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد...
لیز
می‌‌خوریــد
یه جایی خوندم (نمیدونم شایدم خودم نوشته بودمش) اگر گاهی آدم زیر چرخ تریلی خمیر نشه نمیتونه از نو خودشو بسازه
پاسخ:
ما که ساختیم و شد ...!
مگر در خواب لطفت به دیگران برسد!
والا به قرآن!
  • محمد جدیدی
  • سلام
    من که نمفیما چیچی گنا؟
    پاسخ:
    من خوم جی نمفیما چی شیم بوات !!!
    رتق و فتق امور خستگی دارد برای همین خلق الله از زیر آن شانه در می کنند ولی آفرین به شما....
    پاسخ:
    ابایی ندارم از راه انداختن کارشان !!؟
    سلام
    فکر کنم شما تا خود صبح کار مضاعف می کنی که اینطور خسته میشی.
    یعنی رتق و فتق امور حوریان و پریان!
    پاسخ:
    حیف !
    بازم ازین تک بیتیها بگو
    کلی حال کردم با این درد دلت عزیز برادر .
    پاسخ:
    شهابکم تو نیز کم از حوری نداری برایمان !!
    ملت دچار روان پریشی شده اند دیگر خواب هم نمیگیردمان!
    خوش به حالت کا شکا ما داشتیم
    پاسخ:
    کاشکا چی شی داشتید ؟!!
    مشتری
    پاسخ:
    آهان از اون نظر ...!
    ملت چه از خود متشکرند. یه کم خودتو تبلیغ کن.
    به حرف دت هاله هم فکر کن.
    واقعــــــــــــــــــــــاً؟!

    البته من درک کردم منظور همایونی رو
    پاسخ:
    جای شکرش باقیه ...!!
    از بس که دلسوزید.
    همیشه در فکر کمک به دیگران هستید.برای همینم هست که هر موقع از شب و روز هم که باشه دنبال کمک به دیگران هستید
    پاسخ:
    موقع خواب چه می خواهند از جانم خدا میداند ... !
    به من چه!!؟
    خب درست منظورتو بگو چرا می‌پیچونی!؟
    پاسخ:
    یکی باید خوشش بیاد ذوق کنه ! یکی باید چهار تا لیچار بار ما کنه !
    گاهی آنقدر زندگی را جدی میگیریم ، که فراموشمان میشود اصل قصه چه بود!
    و حصارهایی که بایدهای این بازی برای ما ساخته اند، نمی گذارند به میل خودمان تمامش کنیم، و ناگزیریم به ادامه!
    من پریشان از تصور لحظه هستم که فریاد برآرند وقت بازی تمام شد و همه بروید خانه هاتان! و آنوقت ره توشه من فقط چند قطعه اسباب بازیست...
    مهدی جان کمش خان فردا میاد مغازه اگه دوست داشتی شما هم بیاید
    پاسخ:
    خدمت می رسیم عزیزم !
    به به به این همت و کار مضاعف!!!
    پاسخ:
    چه فکر کرده اید ...!؟

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی