اندر احوالات ولیعهد ما ...
چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۱، ۰۴:۴۳ ب.ظ
یک ماهی میشود که ولیعهد را فرستاده ایم شبها در اتاق خودش بخوابد؛ اوایل خیلی سختش بود
شبها بی موقع از خواب بلند میشد و گریه میکرد؛ انقدر التماس می کرد تا مجبور می شدیم دوباره کنار خودمان جایش بدهیم ...
دیشب با صدای عربده هایش بیدار شدم و دوان دوان خود را به اتاقش رساندم
بغلش کردم تا قدری ارام شد؛ مادرش پرسید: مامان چت شد؟
گفت : خواب بد دیدم!!
پرسید چه خوابی؟ اول از جواب دادن امتناع کرد ولی دوسه بار که پرسیدیم گفت:
خواب دیدم بابا برام خوراکی نمی گیره !!! همش کارتون تام و جری می گیره !!!!
خوب منم آدمم دیگه ...
خوب چرا براش خوراکی نمیخرید ؟؟ البته اینا همش بهانه است