چـــــــل چـــــو

رســــانۀ خوش خُلقـــــان

باری به هر جهت ...

پنجشنبه, ۷ دی ۱۳۹۱، ۰۲:۱۷ ب.ظ
با درود فراوان ...

این بار بر خلاف قبل که قبلش موضوعی را انتخاب می کردم و می نوشتم موضوع خاصی مد نظرم نیست 

راستش گفتم اینبار بیایم قدری با هم خودمانی حرف بزنیم! درد دل کنیم! حال و احوال کنیم و آخرش هم بگویم چارتا فحش آبدار بدهید جگرتان حال بیاید  و هرچه در دل دارید چه خوب وچه بد؛ دور بریزید تا بی حساب شده باشیم که اگر این زمستان؛ زمستان آخرم شد حلالم کرده باشید ...

مدیون شما هستم که در برف و سرما هم تنهایم نگذاشتید!

حتی اگر شده با زنجیر چرخ هم آمدید ...

به قول یکی از دوستان که اسمش را نگویم بهتر است چون ممکن است بگویند مراد من است و من مرید او !! 

می گفت: فضای مجازی سوراخ سومبه زیاد دارد همه جا هم می شود یک جای دنج گیر اورد و مدتی را در آن سر کرد 

اما وبلاگ چیز دیگری است و برای من چل چو از همه جای این دنیای لعنتی دنج تر و با صفا تراست چرا؟ 

چون در این مدت دوستانی پیدا کردم که برایم یک دنیا ارزش دارند 

دوستانی که می فهمند 

درک می کنند 

و همراه هستند 

بدون آنکه توقع ضمانت وام داشته باشند و پول دستی بخواهند 

خیلی سخت است بدون هدف نوشتن اما انگار این حروف و کلمات خودشان جای خودشان را پیدا می کنند 

این روزها وبلاگستان خواننده زیاد دارد 

از روزهای اول خیلی بیشتر 

احساس می کنم دیگر نمی شود باری به هر جهت نوشت چون خوشبختانه دائما" یک  ذره بین روی وبلاگت احساس می کنی که اگر مراقب نباشی با کوچک کردن خورشید روی بدنت سرخ می شوی و دود می شوی می روی بالا ...

مخاطبین جدیدی که تو را به تفکر وا می دارند و احساس می کنی نیازهای فراوانی دارند؛ نیازهایی که تنها تو قادر به برآورده کردنشان نخواهی بود 

اما باز هم تلاش می کنی که بهتر باشی 

الغرض روی صحبتم با شما دوستانی است که به تازگی با ما همراه شدید 

تنها فقط به خاطر اینکه ما را قابل خواندن به حساب می آورید ولی نعمت ما هستید و بر گردنمان حق دارید 

به جمع ما خوش آمدید ...

در پایان فرصت را غنیمت شمرده از تک تک دوستان تشکر و پیرو پست کمش عزیز در خصوص هیچ کس بگویم که : هیچ کس مثل هیچ کس نیست!!

سر فرصت چارتا لیچار هم بارش خواهم کرد!  

راستی کسی حمید خان حقی را ندیده؟  استادی که تارش از پهنا هم در حلقوم بنده جا می شود کلا خوردنی است و دوست داشتنی شعرمیگوید می خواند و می نوازد که به قول سد کریم آپاندیس انسان عود می کند 

هرکس دید سلام مرا برساند و خبرش را بیاورد برای حسن انجام کار مژدگانی هم می دهم ...

روز و روزگار خوش ...


  • مهدی حاجی زکی

نظرات  (۱۴)

نه بابا سعی کن زمستونهای بعدی هم باشی. حیفی دلمون تنگت میشه.
فکر کنم برای اولین بار اول شدم نه؟
پاسخ:
ولی یه کاری کردم اول بشی یه موقع بچه مچه ای بارت نره جیگر جون
سلام
اولاً که حمید خان حقی سر و مر و گنده(ماشاا... بزنم به تخته) توی وبلاگش نشسته و یه ترانه جدید توپم آپ کرده. اون چشای ... باز کنی می بینیش.
ثانیاً می بینم که ادای نور بالا زنها رو در آوردی و داری برای زمستون سال آینده که نیستی رای حلال جمع می کنی.
خبریه؟!
بعدشم من با این حرفا جیگرم حال نمیاد. باید ببینمتو جیگرتو در بیارم تا دلم خنک بشه.
دوست عزیز خیلی بجا نوشتی
درسته وبلاگ نوشتن خیلی سخته و به این راحتی نیست باید متن را اماده کنی و ادبیات نوشتن را رعایت کنی جند بار مرورکنی بله همه اینها باید رعایت کرد ولی نباید زیاد سخت گرفت چون دوستان مجازی به مرور کم میشو ند چون مثل قبل کسی دیگه خوصله نداره
باید بیخال شد.
پایدار........
پاسخ:
اینجوری هر موقع دلت تنگ شد وبلاگت هست که تو رو از تنهایی دربیاره عزیزم
  • کلثوم ننه
  • حالا که تب تشکر وحلالیت واز این چیزاست
    جاداره ماهم از این سوراخ سومبه از همه دوستان عزیز تشکر کنم
    مخصوصا خوای عزیز که تا آخر عمر محبت های اون رو فراموش نمیکنم
    و خواهشمندم اگر این پیام را مشاهده نمودند به ما هم سری بزنند
    پاسخ:
    مگه خود وبلاگ نداره؟!!
    حالا دلد خنک گنا...!
    پاسخ:
    نزنه چندی ادیســــــــــــــو
    پس یکدفعه کجا ر ها می کنی میری پیدا نیست بعد از کمش جمال ما به شما روشن شد
    خدا نکنه ...
    پاسخ:
    چاکریم ...
    چل چو جان شما بعد از اینکه متناظرین وبلاگتان زیاد شده (که البته من نیز موافقم)به نوعی از اسم ورسمت وا مانده ای چرا وبه چه دلیل ،نقش چل چو برای کمک به اهداف عالی در شهر خوانسار جای خود را دارد ،اگر چنانچه مایل به نوشتن داستان ومسایل روزمره با زبان اجتماعی وفرهنگی را دارید وب دیگری ایجاد کنید ،قداست چل چو وتمام با مزهگیهایش به چل چو گریست نه خروج از آن.
    جماعت اضافه شده به مراجعین شما، استارتش معرفی شماست از جانب برخی افراد که میطلبد با یک برنامه ریزی دقیق استفاده ببرید.
    پاسخ:
    در پناه حق باشی
    آدمهای اینجا همه لحجه دارند.بدجوری فارسی حرف میزنند.خیلی از حرفهایشان را نمی فهمم
    روزی که به چل چو آمدم، از پیدا کردن یاقایی که بگنو مینژ خوساری بنگاره، ذیق مرگ گنایان!
    کم کم با رفتن به لینکای کنار صفحه و خوندن نظرات وبلاگ ، وارد دنیایی شدم که جغرافیا براش نمیتونه فاصله ای تعریف کنه.
    الان اینجام ولی اونجام...


    توجی پیر خبیه ، فقط اندان چله!
    زونانی مین دلت چی نیا، ولی نزنان چونو هی دم دلک منه نه!
    بقول آواجیم تو که ایزن گنه منجی اوزن گنان
    ولی خدا خیرت هادو منت از تینایی و حس غربت نجات هادا.ایزن که اچان پستات ورخونان حتی اگه فارسی بو حس کران خیلی خوساریوووووووووووو
    پاسخ:
    تو قربون گه با همه خل وعضید یگ صفایی داره که هیشکی ندارو
    چقدر این سه نقطه ها زیاد شدند .چه تو اسم نظردهنده ها.چه تو نظر ها چه تو جواب ها.
    جای بسی تامل دارد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    درود
    مدتهاست خواننده وبلاگ هستم براتون ارزوی موفقیت دارم
    تامل کردیم.فهمیدیم حرف هایی که زده میشه قابلیت اعلام عمومی نداره.واسه همین جاش نقطه گذاشته میشه.
    پاسخ:
    خدا همه رو به راه راست هدایت کنه
    گویا جواب هشتمین کسی که نظر داده هم عین آدم دادید.
    این دعای آخرتون هم خیلی خوب بود.باید دعای هر روزه ماباشه.
    پاسخ:
    بقیه اش حاشیه است
    آفرین،درست زندگی کردن.درست زندگی کردن
    پاسخ:
    پایدار باشی عزیز

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی