چـــــــل چـــــو

رســــانۀ خوش خُلقـــــان

تاریخ تبری !قسمت اول

سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۸۹، ۰۶:۴۷ ب.ظ

این نگارش  شاید روزی  حقیقتی باشد انکار ناشدنی ، و شاید ساخته و پرداخته ذهن علیل نویسنده ای است که  در هزار دالان تاریخ گم گشته و او را راهی برای گریز نیست

سال 1245 هجری قمری  - تهران  مدرسه درالفنون :

عبادالله خان صولتی ، دانش آموخته درس جغرافیا و شاگرد ممتاز مدرسه دارالفنون در محضر استاد میرزا حسن سماک باشی هنگام برسی نقشه های  جغرافیا ؛ در تالار جغرافی میرزا تقی خان فراهانی ، به  نقطه کوری برخورد که  مصادف شد با کشفی عظیم ، کشفی که کم از کشف قاره پهناور آمریکا توسط میرزا کریم خان سورچران معروف به کریستف کلمب نداشت

عبادلله خان صولتی ، در زیر پونز اتصال نقشه به دیوار تالار چشمش به نقظه ای خورد که تا به حال در کتب جغرافیا نه نشانی از آن دیده و نه نامی از آن شنیده بود ، اثرات ناشی از زنگ زدگی پونز مذکور نام این نقطه را مخدوش نموده و تنها چند حرف از نام آن عیان بود که هر چه در کتب قدیم و جدید کاوش نمود چیزی از آن یافت نشد که نشد

موضوع را با میرزا حسن خان سماک باشی  مطرح نمود تا شاید استاد مسلم جغرافیا و دست راست حضرت همایونی در اداره سرحدات  دربار، نشانی از آن بداند و بازگوید اما دریغ از یک نشان!

حتی اداره مالیه  نیز که ریز ودرشت سرحدات را جهت اخذ مالیات  و پرداختن به امور رعیت در اختیار داشت نیز از وجود آن بی اطلاع بود

معلوم بود این ایالت مکشوفه تا کنون ریالی مالیات نداده و اتصالی نیز به دربار شاه نداشت

با پیگیریهای مستمر،  مستشاران خبر از وجود چنین ولایتی آورده و عرض نمودند : ولات مذکور آب و هوایی بسیار دلربا داشته و در دره ای سرسبز و از غرب مشرف به سرحدات عباسیان است و امور آن را خوانین بومی عهده دار هستند

نام ولایت مکشوفه را نیز خوانیسار عنوان نمودند

نمی دانم از بخت بد بود یا از بخت بلند و اقبال خوش مردم این سرزمین ، که تا آن زمان هیچ احد الناسی خبر از وجود چنین نگینی نداشت!

از آن به بعد دولت مرکزی  ، که  به تعداد رعیتش مفت و مجانی اضافه شده بود و مالیات رسیده اش به جهت خوشی آب و هوا و کشت و کار رعیت  به حد کفایت می رسید ، جز برای تفریح و تفرج در ولات مذکور  کاری برای ان نمی کردند و روز به روز اوضاع طبیعی آن دستخوش تخریب کسانی می شد که هراز چند گاهی، به قصد شکار و سیاحت شهر مکشوفه را زیر سم اسبانشان درمی نوردیدند ، پادشاهان یکی پس از دیگری آمدند و رفتند تا از خوشی اقبال دوباره نام و نشان ولات مذکور در زیر پونز قرار گرفت 

آنجا بود که  به سبب وجود پونز ، این شهر از حملات هوایی دولت بعث در زمان جنگ هشت ساله در امان ماند

اما گویا هنوز کسی پیدا نشده تا ان پونز کذایی را دوباره بردارد و نام و نشانش را جهانی کند تا نیم نگاهی هم به آن بکنند و برای تفریح هم شده یک سری به آن بزنند

 

  • مهدی حاجی زکی

نظرات  (۱۵)

  • یک طعم متفاوت
  • باور کردنی نیست!!
    هیچ چیز برای همیشه نمی ماند، اما....
    محصول ما را فقط یک بار بخرید ولی برای همیشه از آن استفاده کنید
    با قیمتی بسیار ارزان و باورنکردنی
    سلام
    خیلی جالب بود ولی کاش اون وقت به جای پونز میخ طویله میکوفتن تا دست "برخی" اجانب به خونسارمون نرسه.بعد زمان خودمون ما چند نفر از زیر میخ طویله ییهو میپریدیم بیرون و خونسارو جهانی! میکردیم.ولی الان دیگه انگیزه نداریم دنیارو سورپرایز کنیم
    پایدار باشید و ماندگار
    پاسخ:
    اما سورپرایز کردن دنیا را خوب آمدی ؛ حسش نیست !
    ای کاش زیر پونز می موند.
    من فکر می کنم اون تیکه از نقشه کنده شده و از بین رفته
    حالا یا سهوا یا از روی عمد
    فکر کنم نوک پونزه دقیقا روی کاه جنابعالی کوبیده شده!!!
    پاسخ:
    زنگ هم زدیم که بپرسیم در دسترس نبودی
    سلام
    حالا واقعاَ این که گفتی تاریخ تبری بود یا تاریخ علیگری؟!
    اینطور که معلومه حالا حالاها باید زیر پونز بمونیم.
    موفق باشید.
    با سلام

    از شما دعوت می شود از وبلاگ روستای باصفای وانشان دیدن نمائید

    http://vaneshani.blogfa.com
    پاسخ:
    به روی چشم مزاحم می شویم
    دست من و تو باید این ........... پونز ها رو دربیاره
    کی میتونه جز من و تو ........... درد ما رو چاره کنه
    (بر وزن آهنگ یار دبستانی من)
    پاسخ:
    تو این حیرو بیری فقط مونده بود تو شاعر بشی دایی جون
    واقعی بود؟
    پاسخ:
    عرض کردم ٰ شاید واقعی باشه شاید ساخته ذهن علیل بنده
    بی مزه است اگر واقعی نباشه
    پاسخ:
    اینکه از همه جا عقب تر باشیم درد نیست ؟
    خیلی وقتا باعث خیلی از فراموشی ها خود مردم هستند
    فرهنگشون و نوع برخوردشون با چیزایی که براشون تازگی داره
    اگر مردم اونجا اینقدر تو کار هم دخالت نمیکردند اونقدر که به زندگی دیگران کار دارن به فکر خوشون و زندگیشون بودن ولات باصفاشون فراموش نمیشد
    پاسخ:
    سربلند باشید
  • عبدالحمید حقی
  • سلام
    پاسخ:
    آخر از شرمندگی شما جان به جان آفرین تسلیم خواهیم کرد
    ای بابا پونز را برنداشته فقط ماه رمضان و زمستان آسایش داریم وای به روزی که پونز را هم بردارند. زودتر این پست را حذف کن تا صاحابش نرسیده.
    پاسخ:
    این آسایشی که شما ازش حرف می زنید مساویه با رکود و سستی چه از نظر اجتماعی چه اقتصادی چه فرهنگی و...
    تا مسولین نخواند پونز برداشته نمیشه
    پاسخ:
    در پستهای بعدی خواهم گفت چرا خودمون باید بخواهیم
    آنوقت که هنوز زیرپونزکسی ازما خبرنداشت مرکز تجارت بین دهاتهای اطراف(گلپایگان و داران ) بودیم حالا که فهمیدند ما هم هستیم شدیم دهات مهاجر فرست به شهرهای اطراف (ایضا گ ود) خدا به خیرکنه اگه جهانی بشیم چی می شیم
    پاسخ:
    ما فقط خواستار فراهم آمدن موقیعیت قبل خود هستیم همین !
  • عبدالحمید حقی
  • سلام

    خیال روی دوست

    http://hamidhaghi.blogsky.com
    پاسخ:
    مرسی از اطلاع رسانی شما حمید خان عزیز

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی