جمعه سیاه
کیومرث خامه عضو شورای اسلامی شهر و از عاشقان طبیعت و محیط زیست در گفتگوی اختصاصی با گروه خبری چل چو از جمعه سوم اردیبهشت ماه هشتادو نه به عنوان جمعه سیاه طبیعت یاد کرد
مشروح این گفتگو بدین شرح است :
جناب آقای خامه باسلام و خسته نباشید با اینکه می دونم امروز روز خسته کننده ای برای شما و عده بی شماری از گمنامان عرصه حفاطت محیط زیست بوده ، بی حاشیه پای صحبت شما می نشینیم
ضمن تشکر و قدر دانی از چل چو و دیگر سایتها و وبلاگها که به بسط و گسترش فرهنگ حفظ و حراست از منابع طبیعی کمک شایانی کرده و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی کنند و با تشکر از اینکه امروز و در این هوای بارانی با عشق به طبیعت نسبت به اطلاع رسانی خبر دلخراش تخریب گلستانکوه اقدام نمودید
بنده به عنوان عضو کوچکی از تجمع ملیونی حافظان محیط زیست سالهاست که عاشق این طبیعت بکر بوده و در اینراه از هیچ تلاشی مضایقه نکرده ام ، امروز با وجودی که میزبان طبیعت یاران استان بودیم شاهد و ناظر یکی از هزاران ظلم روا گشته به این طبیعت زیبا بودیم ، طبیعتی که خواسته یا نا خواسته دستخوش بی خردی جمعی انسان نما گردیده و روز به روز از طراوت و زیبایی آن کاسته می شود .
جنابعالی خود ناظر و شاهد این جنایت هولناک بودید و به حق در کمترین زمان خبرش را منتقل کردید ، پس بیش از این وقت شما و خوانندگان عزیز چل چو را نمیگیرم و تنها با گلایه ای از حضورتان مرخص می شوم .
مدتی قبل در جلسه ای که با حضور مسئولین در فرمانداری تشکیل شد ، پیشنهاد دادم در روزهای بارانی مثل امروز از ورود به بستر طبیعت در گلستانکوه جلوگیری گردد تا خدایی ناکرده دستخوش نابودی نگردد که متاسفانه با بی توجهی و یا پشت گوش اندازی امروز شاهد بودیم که چه بلایی بر سر نگین زیبایمان آوردند ، منکر زحمات مجموعه مامورین محیط ریست نمی شوم اما باور کنید این واقعه تلخ یکی از هزاران واقعه ای است که روزانه بر سر طبیعت منطقه می اورندو خواهند آورد ، پس چه بهتر که علاج واقعه قبل از وقوع نماییم ، در پایان عاجزانه از مردم فهیم خوانساری تقاضا دارم هر کس به نوبه خود دلسوز شهرمان باشد و هر نفر یک مامور حافظ محیط زیست ...
کیومرث خامه فرزند این آب و خاک در حالی که به شدت عصبی و ناراحت بود از جمعه سیاه به عنوان خشت مالی در گلستانکوه یاد کرد -مهدی حاجی زکی - گروه خبری چل چو
مهدی جان سپاس از حساسیت شما
من که دیگه کلا نا امید شدم.سال ها پیش هرچی داد زدیم و هرچی نوشتیم فایده ای نداشت. یک گوش در بود و یک گوش دروازه.بگذار اون باقیمانده گل ها هم نابود بشه تا خیال ما راحت بشه.به نظر من تا زمانی که یک دست قدرتمند قانونی برای جلوگیری از نابودی گل ها وجود نداشته باشد این تلاش ها چندان نتیجه نمی دهد.از طرفی تمام وبلاگ نویسان باید به طور جدی برای این فاجعه یک پوشش خبری کامل را سر و سامان بدند. ببخشید قصد نا امید کردن کسی رو ندارم ولی فکر می کنم وقتی کل جنگل های ایران ظرف دهه های اخیر نصف شده و قرار است تا 50 سال آینده در ایران جنگلی وجود نداشته باشه چه توقعی از این محیط کوچک زیبای گلستان کوه باید داشت. من که از این قضیه خیلی نا امیدم.بگذار نابود بشه تا آیندگان به همه ما لعنت بفرستند