خانه ی اجاره ای ...
- بابا
جانم
- خدا آهنیه؟
نه پسرم خدا آهنی نیست ولی اعصابش خیلی آهنیه
- یعنی خدا اعصاب داره؟
آره عزیزم خدا هم می تونه اعصاب داشته باشه!
- پس چرا تو بعضی وقتا که می گم گوشیتو بده اعصاب نداری؟
آخه من که خدا نیستم؛ این روزا همه آدما بی اعصاب شدند
- بابا اگه خدا تو آسموناست پس چطوری خودشو نگه داشته که نمی افته؟
فدات شم خدا که جسم نیست خدا یه نوره؛ مثل ما آدمها نیست
- خدا خونه داره یا مثل ما مستاجره ؟
خدا هم روی زمین خونه داره هم تو آسمونا ؛ خدا وضعش خیلی خوبه نه وام داره نه قرض داره نه گرفتاری داره
- خونشو نمی ده اجاره ؟
همین الان هم ما آدما مستاجر خداییم ؛ همینکه روی زمینش زندگی می کنیم و نفس می کشیم یعنی مستاجریم فقط یه خوبی داره اونم اینه که خدا به جای اجارش هیچی از ما نمی خواد؛ فقط می خواد آدمای خوبی باشیم و به هم ظلم نکنیم حتی اگه ازش تشکر هم نکنیم بازم دوسمون داره
یه فرق صابخونه ای مثل خدا هم اینه که وقتی قراردادت تموم بشه بدون اینکه کار به شکایت و دادگاه بکشه باید تخلیه کنیم
- یعنی بیرونمون می کنه؟
اگه آدم خوبی باشی یه خونه بهتر بهت می ده تو آسمونا اما اگه بد باشی ...
یکم فکر کردم و گفتم : به ما گفتند می برنت جهنم!
اما من بعید می دونم خدایی که انقدر مهربونه دلش بیاد آدمایی رو که یه روزی مثل تو معصوم بودند و روزگار باعث شده بد بشند؛ ببره جهنم
ولیعهدم در فکر فرورفت و دیگه هیچی نگفت ...
آدمها بنا به شرایطی که براشون پیش میارن یا پیش میاد ذهنیت های مختلفی از خدا دارند
بچه که بودم خیال می کردم خدا یه پیرمرد هشتاد، نود ساله است که عبا و عمامه داره و تو عالم بچگی هر کسی رو که این تیپ و قیافه رو داشت خدا می دونستم!!
بچه های این دوره خیلی می فهمن خیلی؛ این مدت که درگیر پیدا کردن خونه بودم پیش خودم می گفتم خوش به حال پسرم که تو عالم خودشه با یه لُپ لُپ خوشحاله و بدون یه لُپ لُپ ناراحت ...
اما امروز با این حرفایی که زد دیدم اونم نگرانه
اونم می فهمه ...
اونم تو دلش میخواد باباش خونه دار بشه ...
رفتم کنارش نشستم؛ گفتم بابا به چی فکر می کنی؟
یه نگاه به من کرد و آروم گفت : خوبه که خدا هنوز بیرونمون نکرده
گفتم الهی قربون پسر گلم برم و محکم بوسیدمش
دیدم خندید و گفت: بابا
- جانم
غروب که میای خونه وا ...
- خوب
اول بگو چشم؟
- چشم
غروب که میای خونه برام یه لُپ لُپ می خری؟!!!...
ایشالا همه صاحب خونه بشند
قربون ابوالفضل با اون حرف زدنش