خانومی 20ساله برای دوستی پی ام بده لطفا ؟
خانومی 20ساله برای دوستی پی ام بده لطفا ؟
این جمله ای بود که هر روز هنگام ورود به چت روم تایپ می کرد ، اما دریغ از یک توجه !
کار هر روزه محسن شده بود سرک کشیدن به رومهای جور واجور تا بلکه بتونه همسر آیندشو پیدا کنه ، یا لااقل گرل فرندی پیدا کنه و جلوی رفقا کم نیاره اما ...
اما فایده نداشت که نداشت ، کسی به پی ام هایی که می داد توجه نمی کرد
یاشار دوست دوران دبیرستان محسن بود ، با اینکه قیافه ای هم نداشت اما در این مورد از محسن جلوتر بود ، اد لیست یاهو مسنجرش پر بود از اسمهای مختلف خانومهای محترم !
برای یاشار گشتن تو روم یه کار پیش پا افتاده بود و به قول خودش وقت تلف کردن ! چون اون کار خودشو کرده بود فقط با ورود به اد لیستش ساعتها وقت می خواست تا بتونه جواب آفهای رفقا رو بده و دیگه وقتی براش نمی موند تا چرخی هم تو روم بزنه ...
اما محسن بیچاره دائما تو روم گشت می زد و هیچی عایدش نمی شد
تا اینکه ...
یه روز یه اتفاق افتاد که زندگی محسن رو عوض کرد ، مثل همیشه وارد روم شد و همون پی ام همیشگی رو تایپ کرد : خانومی 20ساله برای دوستی پی ام بده لطفا ؟
یه نفر جواب داد اما دختر نبود ! آی دی پسرونه ای داشت
داداش وقت خودتو تلف نکن کسی با این طرز نگارشت بهت جواب نمی ده
محسن جواب داد : پس چیکار کنم ؟
نگارشتو عوض کن ؛ مثلا بنویس : دنبال یه همزبون می گردم کسی هست ؟
یا بنویس : یه سوال خصوصی دارم از جامعه نسوان خواهشمندم کمکم کنن ، بعدش یه سوال الکی بپرس و باهاش ادامه بده ...همین
از اون روز به بعد روزانه چند آی دی جدید به اد لیست محسن اضافه می شد
محسن دیگه اون پسر سر به زیر همیشگی نبود ، همیشه سرش شلوغ بود
دائما یا چت می کرد یا اس ام اس بازی یا با تلفن صحبت می کرد
اکثر دوستایی که پیدا کرده بود از شهرهای دور بودند و بیشترشون محسن رو فقط برای تیغ زدن می خواستن
امروز جمعه است محسن نرفته سر کار برای همین دیشب تا دیر وقت چت کرده بود و خواب بود
یه دفعه مثل جن زده ها از خواب بیدار شد و پرید پشت کام
بلا فاصله آن لاین ؛ یاهو مسنجر و شروع کرد به خوندن آف
سلام خوبی عزیز دلم ، نیستی ؟ کجایی ؟ بای عزیزم خوب بخوابی
سلام چطوری قناری من ؟ نکنه هنوز خوابی ؟ مواظب خودت باش بای
سلام محسن جان ؛ کجایی ؟ دلم برات تنگ شده ، ببین من شارژم تموم شده اگه زحمتی نیست برام یه شارژ بگیر اس ام اس کن کار واجب دارم باها ت ؛ مواظب خودت باش بای
بیشتر حقوق محسن سر برج یا هزینه تلفن و اینترنت بود یا کارت شارژ برای دوستان اینترنتی !
الان چهار ساله ارتباط محسن با چت شروع شده
این چیزی بود که خودش خواسته بود ، محسن اینجوری خوشبخت بود اما یه خوشبختی مجازی
بیشتر هم سن و سالهای محسن ازدواج کرده بودن و الان صاحب زندگی
محسن هم ازدواج کرده بود ! اما با چت !
امثال محسن کم نیستند و شاید بیشتر از محسن غرق دنیای مجازی شده باشند
دنیایی که زرق و برقش چشمهای زیادی رو کور کرده و فقط یه مجسمه تو خالی و زیباست که هیچ وقت معنی و مفهوم دنیای واقعی رو پیدا نخواهد کرد ... هیچوقت !