چـــــــل چـــــو

رســــانۀ خوش خُلقـــــان

خسته شدم

دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ۰۶:۳۷ ب.ظ
یک هفته است مدام سر می زنیم و می آییم تا کلبه همایونی را مزین به چند خطی کنیم اما نوشتنمان نمی آید !

گو اینکه مغزمان پوک گشته و مارا مجال نوشتن نیست 

یا حال نوشتن نداریم

خلاصه اینکه این چند خط را نوشتیم نگویید مرده ایم ...!

دعا کنید نوشتنمان بیاید که خود نیز از این یکنواختی خسته شده ایم

  • مهدی حاجی زکی

نظرات  (۹)

سلام
زنده باشید.فکر میکنم وب داری و وب نویسی یه روند سینوسی داره.گاهر در اوج و گاهی در فرود. فعلا که اکثر وب دارای خونساری در فرودند.
پایدار باشید و ماندگار
خدایا نوشتنش بیاید لطفا.
قهوه تلخ بدجوری روتون اثر داشته ها
هنوز زمستون نیومده که ........
به گمانم این کلاهی که شما بر سر میگذارید زیاد به مغزتان فشار آورده و آنرا پوچ گردانیده است...
پر تا حالا خا همدون ادوندات گرتکوندونه خورد. گرتکون فسفر مغز زیاد کرو و باید نوشتندون بیو؟!! اما نزدان شما که مین خوساردین و اینهمه چی هو که وانویسدین نوشتندون نچو مثل کمش و دایی جان... دایی جان جی ابی کم وانویسو.... پست دورو اما نوشتن یک چی ترو اون جی به خوساری!!!
خدایا این آقا مهدی از یکنواختی خسته شده خودت یه کاری کن.
سلام
فکر کنم این جابجایی مسکن بد جوری روی روحیه آدم اثر میذاره.
همدردتم برادر.
سلام خوبی؟ وبلاگ قشنگ و پر محتوایی دارین آپتم تبریک میگم
بمن هم سر بزنید
نظر یادتون نره... علت: اول شاهد حضور با محبتان باشم...دوم اینکه دوباره بتونم خدمتتان برسم
منتظرم ...موفق باشید.
دوستان دارم...همین
بلهههه بلهههه
نه فقط شما بلکه کلا وبلاگ نویسا گویا مدتیه کم کار شدند
کی ...کیه .....کیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی