خواب آسوده!!
سه شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۰، ۰۴:۲۲ ب.ظ
شیخی را ادعا چنین بود که: شبها خواب ندارم!!
پرسیدم چرا؟ اظهار بی اطلاعی کرد و سر به بیابان نهاد ...
پیش خود گفتم من اگر از ساعت ده بگذرد به بانوی خویش غر می زنم که بابا! بس است دیگر! خواب مرا فرا گرفته !!
چند روزی در خیال خویش می پنداشتم که فرق میان من و او چیست؟ تا اینکه فهمیدم من با پنج درهم(همون پونصد هزارتومن خودمون) سیرم و به پنج درهم گرسنه!! چرا باید خواب خویش با افکار آشفته ذایل نمایم؟!!
او را اگر همین دم جان بستانند نه چیزی نوشیده و نه چیزی خورده! همه را درهم و دینار کرده و در انبان ذخیره ساخته؛ با شکم خالی و جامه ای پوسیده جان از کف برون کند!
اما مرا اگر فراخوانند یک جامه نو دارم که تازه خریده ام! خوردنی و نوشیدنی هم به قد کفایت تناول نموده ام چیزی هم در بساط ندارم به جز همان جامه! راحت تر جان خواهم داد!!
آپ جدید مبارک باشه
مثل همیشه مطلبت خوب بودو آموزنده
آره دیگه ما چرا خواب نداشته باشیم ؟؟
بی چاره اونایی که واسه مال دنیا از همه چی بریدن تی خوابشون
بمانند به خماری