چـــــــل چـــــو

رســــانۀ خوش خُلقـــــان

دنیای بدون حد و مرز

دوشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۸۹، ۰۸:۲۰ ب.ظ
راویان اخبار و طوطیان شکر شکن شیرین گفتار چنین روایت کنند که : 

شهری بود  در حصار کوههای سربه فلک کشیده که مردمانش به جهت ارتفاع بلند کوه تا چند کیلومتر آن طرف ترش را ندیده بودند و خیال هم نداشتند ببینند !

هر چه می دیدند همین محله ها و کوچه های مجاورشان بود و صدای اذان که می آمد کسب و کار رها کرده و به مسجد روانه می گشتند ؛  

جوانان شهر مذکور را پیشه ای نبود جز اینکه در فصول گرم سال به جهت تفرج راهی تفرجگاه شهر گردند و گذرگاهش را متراژ نمایند و شب هنگام به منزل باز گردند 

استعدادشان یا هرز می رفت و یا در دالانهای تاریک شهر گم می شد !

هر کس ادعای شاعری می کرد دیوانه و هر که دم از موسیقی می زد مطرب خطاب می شد 

در این میان هرکه نمازش ترک نمی شد نه دیوانه بود و نه جاهل و نه مطرب 

حال آنکه اگر مطربی نماز هم می خواند یا شاعری اهل خدا بود  باز هم مطرب بود و توفیری نداشت نماز خواندن و با خدا بودنش 

گاه گداری اگر کسی به سرش می زد طنزی بسازد و در صحنه شهر طنازی کند دلقکی بیش نبود و ارزش نداشت هر آنچه می کرد !

هرگاه جوانکی شور ازدواج به سرش می بود ؛ باید آنقدر صبر می کرد  و شب هنگام جورابهای خویش خود می شست و از بند آویزان می کرد تا اطرافیان دل به رحم آورده دستی برایش بالا زنند 

وا ویلا اگر عشقی به سرش می افتاد  ! گناه ناکرده طرد می شد و ناگفته زبان در نیام خاموش !

از حسن اتفاق امکاناتی به حسب پیشرفت روزگار بر این شهر خاموش سایه افکند تا دنیایی به از دنیایی که هم اینک در آنند برایشان بسازد 

دنیایی که تمام هر آنچه در واقعیت مجالی برای بروزش نبود ؛ در مجاز فعلیت یابد 

آری سخن از دنیایی مجازی است که به تازگی پرده از چهره نه چندان زیبای شهر برداشته و آنرا در استفاده از این امکان در صدر شهرها و ولات اطراف قرار داده 

دنیایی که جوانانش بدون ترس از اینکه مطرب خطاب شوند می زنند و می خوانند 

بدون اظطراب مجنون شدن شعر می گویند و بدون انگ دلقک شدن طنازی می کنند 

دنیایی که همه چیزشان شده و آنرا با دنیای واقعی عوض نمی کنند ...

دنیای بدون حد و مرز ...


  • مهدی حاجی زکی

نظرات  (۱۱)

سلام
واقعا زیبا بود
پاسخ:
پایدار و ماندگار باشید
همچینم بی حد و مرز نیست
کمی آنطرف تر صدایی می آید .
پاسخ:
و شاید هم صدایش آن طرف تر در می اید ...!
نمی خواستم بگم زیبا بود چون خودتون منع کرده بودید ولی به حدی زیبا و قشنگ گفته بودید که دلم نیومد نگم زیبا بود
دست مریزاد

اما فضای مجازی ما هم مشکل داره، گفتید به کسی که میره دنبال موسیقی میگند مطرب به کسی هم که میره دنبال شاعری میگند دیوانه، به کسی که انتقاد می کنه و تلاش می کنه برای شهرش چی می گند؟ میگند کسی که دنبال بهونه می گرده و میخواد آبروی بقیه رو ببره
کسی که هی میگه نیتش خودش نیست و شهرشه ولی خودش مهمه نه شهرش
کسی که انتقاد می کنه تا به مسئولین گیر بده
کسی که انتقاد می کنه تا جوّ رو متشنج کنه و مردم رو با فلانی بد کنه
وکسی نمی دونه که همین جوان بخاطر شهرش و مردم شهرش توی روی چند نفر وایساده، چقدر از خواب و خوراک خودش زده، چقدر از تفریح خودش زده، هرماه چقدر پول تلفن میداد و حالا چقدر پول شارژ ADSL میده، چقدر از خودش گذشت بخاطر شهرش و آخرش ...
یادتون میاد یه بار گفتید میشه روم سرمایه گذاری بشه؟ سرمایه گذاری شد ولی مثل بانک ... ورشکست شدم!!!
پاسخ:
دوم اینکه هیچگاه برای این تلاش نکن که کسی تلاشت را ببیند ! خواه یا نا خواه دیده می شوی اما اینکه ثمره اش چه می شود حداقلش این است که تو تلاشت را کرده ای ...!
وچه این دنیا زیباست

وبدون حد و مرز
پاسخ:
حد و مرزی که برای دنیای واقعیمان متصوریم با دستهای خود و با قلم نا مرئی ذهنهای محدود ساخته ایم برای همین دنیای مجازیمان را زیبا و بدون حد و مرز می پنداریم
  • هیدرولوژی خوانسار
  • از تمام اینها این جمله مرا خیلی به تامل وا داشت... " حال آنکه اگر مطربی نماز هم می خواند یا شاعری اهل خدا بود باز هم مطرب بود و توفیری نداشت نماز خواندن و با خدا بودنش"....
    پاسخ:
    شاید هم با واقعیات کنار نیامد و آنرا راهی تاریکخانه قلبش نمود
    هر چند که این روزها برای دیار چشمه و کوهسار خیلی دلتنگم! ولی آنچه از دل نوشته هایتان بر دلم نشست حقیقت خاطراتی بود که در غبار غربت کم رنگ شده بود!
    آبگینه دلتان همیشه شفاف!و چشمه باورهایتان زلال!
    پاسخ:
    سربلند باشید و پیروز
    جیب ما رو نزنند نمی خوایم دیده بشیم داشّی جون!!
    پاسخ:
    اینو همیشه به یاد داشته باش عزیزم
    متن زیبایی بود
    از لحاظ نگارش فوق العاده بود.
    اما.....
    چرا خودتون با دست خودتون دارید شهرتون رو بد جلوه میدین.
    نمیگم شهرما مشکلی نداره.نه مشکل داره و کم هم نیستند. اما این که افرادی که دارند توی اون شهر زندگی میکنند نباید از غم و غصه هاش بیشتر از شادی هاش بگن و بنویسند.

    خودتون تا حالا چند بار از شادی های این شهر نوشتید؟
    چرا فکر میکنید جاهای دیگه یهشته و خوانسار داره میشه جایی که زندگی توش سخته.
    به خدا همه جا مشکل وجود داره.
    در گذشته ها هم موسیقی و شاعری و ... همه جا همینطور بوده.الان کمی بهتر شده الان خوانسار هم خیلی نسبت به قبل بهتر شده.

    به خدا خوانسار بهشته.
    خود ما باید محیطش رو برای زندگی مون بهتر کنیم
    اولا چرا حرف در میارید.
    من کی زدم؟
    در مورد پناه آوردن به فضای مجازی.این امر در شهر های بزرگ بیشتر به چشم می خوره.

    این استعداد ها رو هم باید در دنیای واقعی (علاوه بر دنیای مجازی )نشون داد تا راهی بشه برای پیشرفت.
    پاسخ:
    دنیای واقعی ما جای جنگولک بازی و دیوانگی و دلقکی و مطربی نیست ...!
    دنیایی بدون حد و مرز...
    خب البته خیلی هم بدون حد و مرز نیست اما واقعا حیاط خلوت خوبی است که در آن صرف نظر از سن و سال و جنسیت با زیرشلواری می نشینیم و وجود خالص و بی‌پیرایه‌ی انسان‌ها را نگاه می‌کنیم. لاقل این‌طور خیال می‌کنیم.
  • عبدالحمید حقی
  • سلام و باز هم تبریک

    http://hamidhaghi.blogsky.com

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی