دیروز؛ امروز؛ فـــــردا؟
راستش پُر بیراه نبود چرا که هر خانواده خوانساری؛ چارتا گاو و گوسفند داشت و اموراتشان از همین محل تامین می شد و عده ای هم قطعه زمینی داشتند و از راه کشاورزی امرار معاش میکردند
بعدها به لطف آیین نامه ها و بخش نامه های وزارت بهداشت؛ نگهداری دام در محدوده شهر ممنوع و مرغداری ها و گاوداری ها تاسیس شدند .
با توجه به هزینه بالای تاسیس چنین بنگاه های اقتصادی عده ی زیادی که شغل اصلی اشان دامداری بود رو به کارگری و شغلهای نظیر آن آوردند
زمین های کشاورزی زیادی به خاطر احداث سد باغکل تخریب و صاحبانشان با دریافت مبلغی کشاورزی را بوسیده و کنار گذاشتند از طرفی دیگر زمین های پایین دست تبدیل به باغات آلو و گردو شد و عملا" اشتغالزایی در امور کشاورزی به نصف رسید!!
البته هنوز هم هستند حاشیه نشینانی که امورات روزمره اشان از همین مرغ و خروسها و گاو و گوسفندی که حالا تعدادشان به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد؛ می گذرانند؛ اما حاشیه امنیت این قبیل مشاغل هم بسیار پایین است
شنیده شده عده ای از صاحبان مرغداری ها ادعا کرده اند که مرغهای خانگی بیماری زا بوده و ممکن است مرغداری ها را دچار آلودگی کنند!!
این که چقدر این ادعا کارشناسی شده باشد را نمی دانم اما سوال این است که آیا ممکن است مرغداری هایی که در خارج از شهر فعالیت می کنند از مرغهای خانگی شهری بیمار شوند؟ و آیا امراض دام و طیور سالها قبل که هر خانواده یک دو جین از آنها را نگهداری می کرد وجود نداشتند؟
اگر واقعا این حرف کارشناسی شده باشد که هیچ ولی اگر برای سودجویی و آجر کردن نان عده ای باشد نیاز به تجدید نظر دارد
با همه این ها به نظر شما فردا چه خواهد شد؟!!!
به نظرم خوبه موضوع بررسی بشه چرا که مرغهای خونگی خیلی مقاوم تر از مرغهای مرغداری هستند و بعید نیست حرفشون درست باشه.
به نظرم فردا عصر صنعته. حتی باید دامداری و کشاورزی هم صنعتی باشند تا تداوم پیدا کنند. (البته نمیشه گفت فردا چون خیلی وقته اینطوره)