سلامی دوباره
سلامی دوباره خواهم کرد با قلبی خالی از بدیها ، به پاکی و زلالی آب ...
چهار شبانه روز در جوار حرمت زندگی کردم ، به معنای واقعی ...
طعم نفس کشیدن ، نگاه کردن ، شنیدن ، زمزمه کردن ، گریه کردن در جوار صحن و سرای با صفایت ، طعم دیگری داشت
حس کردم تا کنون هیچ بودم و حالا هست شدم
صدای عاشقانه گریه های شبانه عاشقانت در کنار پنجره فولاد ، سمفونی احساس بود و شنیدم
وجب به وجب باب الرضا تا ورودی حرمت جای پای عاشقانی بود که با تمام وجودم احساس کردم
گلایه داشتم ...!
آمده بودم تا یا زبان گناه آلودم و دستهای خالی که دیوانه وار جمعیت عاشقت را کنار می زد تا طلای ناب ضریحت را لمس کند ، از تو بخواهم تا کودکی و چهره معصومانه مریم را به بزرگی و عظمتت به پدر و مادری ببخشی که ده سال عمر خود را صرف او کرده بودند و حال انتظار سرنوشت را می کشیدند که ایا او خواهد ماند یا نه !
آن شب فقط برای مریم آمده بودم به دیدنت آقا !
برای او تا لبخند زیبایش را از دنیای نا چیزمان دریغ نکنی
ورودی باب الرضا ایستادم
گفتم شاید از زبان من بر نیامد
شماره پدری را گرفتم که گمان می کردم سرنوشت ، بی رحمانه کودک زیبایش را در چنگال خود اسیر ساخته ، پیش خود گفتم دل شکسته او بهتر می تواند دل شاه خراسان را بلرزاند
اما کس دیگری گوشی را برداشت ، دلم فرو ریخت چند ساعتی بیشتر از پرواز عاشقانه مریم نگذشته بود ،
چقدر دیر آمده بودم ...
خیلی دیر ...خیلی
بغض گلویم را می فشرد و دیوانه وار گریه می کردم ، با غیض وارد حرم شدم تا بگویم آقا دستت درد نکنه شفا گرفت مریم
اما هرچه کردم نتوانستم
گویا کسی به من می گفت ، قسمت این بود و تقدیر این چنین
تنها یک جمله توانستم بگویم
خدایا شکرت ...
خوشا بحال مریم که زود رفت و سبک
همچون کبوتری سبکبال
و چه هدیه زیبایی به او داد علی ابن موسی الرضا
هدیه ای که بیشتر از شفا ارزش داشت
من و نویسندگان پاتوق ما مطالبی درباره ی دانلود آهنگ های جدید ، فیلم ، عکس ، داستان ، آموزشی ، طنز ، تاریخی ، کامپیوتر و هر چیری که فکرشو بکنی میذاریم . اگه مشتاق شدی یه سر بزن
آماده تبادل لینک هستیم . اما اول شما مارو بلینکید و خبر بدید تا زود لینک شید .
اگه واقعا مایل به همکاری و پیوستن به جمع گرم ما را دارید فرم درخواست نویسندگی را تکمیل کنید .
منتظرم / فعلا