سنگک !!
مدتی قبل بازدیدی از کلیسای وانک (ونک) در محله جلفای اصفهان داشتم
در حین ورودم تنها به این فکر می کردم که اینجا هم مثل خیلی از جاهای تاریخی؛ تنها از دید یک مکان تاریخی ارزش دیدن دارد و نه بیشتر !
چند نفر از ارامنه به عنوان راهنما جاهای مختلف را به بازدید کنندگان نشان داده و توضیحاتی هم چاشنی کار میکردند
نمی توانم حس و حالم را در موقع بازدید و شنیدن توضیحات راهنما بیان کنم اما همینقدر میدانم اگر نیم ساعت بیشتر می ماندم ؛ حتما از دست اندرکاران آنجا می خواستم همان جا غسل تعمیدم را انجام و جماعت ارامنه را از حیث وجود خویش در آیینشان مشعوف سازم !
سرتان را در نیاورم ! وقتی احوال دگرگونم را این چنین دیدم شتابان از درب کلیسا بیرون زده و تا جایی که می توانستم دویدم
وقتی خیالم راحت شد که به اندازه کافی دور شده ام پیش خود اندیشه کردم
یا من در دین خود ثابت قدم نبودم !
یا دینمان آنطور که باید پر ملات به دستمان نرسیده و تا آمده برسد هرکسی گوشه ای از آنرا همچون نان سنگکی که از نانوایی می خری و به منزل می بری ؛ خورده و تنها قسمتی از آن به جماعت ما رسیده !
یا تبلیغاتمان در این باب کفاف مزاج ملوکانه را نداده و قانعمان نکرده !
یا فراموشمان شده مسلمانیم و فقط اسمش را یدک می کشیم
ادیان الهی همه از طرف خدا بر ما نازل شده و همه برای ما محترم هستند
با آنکه با ورود دین جدید دین قبلی را ملزم به رعایت قوانین نو رسیده کرده اند اما هنوز هم هستند ادیان الهی که پیروان خاص خودشان را دارند و الحق و الانصاف هنوز مشغول عضو گیری هستند و از همه مهمتر مسلمانانی چون ما طعمه های خوبی هستیم برای دم به تله دادن !
بیشترین دلیل برای از خود بی خود شدنم در کلیسای مذکور منش انسانی و رو راستی و نگفتن دروغ بود که فی الحال در دینمان مثل نقل و نبات نقض می شود
حضرت باری تعالی ! بنده نه بلدم چارقت را بدوزم نه موهایت را شانه بزنم نه وجود بی نیازت نیازی به کارهای حقیر دارد
فقط جان هر که دوست داری ؛ اسلام واقعیت را نشانمان بده ببینیم چه فرستاده ای برای پیغمبرمان
یا لااقل انقدر وجود به ما بده که با یه کلیسا رفتن جو گیر نشویم ...!
لطفا یکی منو نجات بده
دیگه خسته شدم