شهردار با مزه ما رو کسی ندیده؟
با درود فراوان ...
باید یه شهرام دادگستر هم بذارن تو قسمت شورای اداری شهرستان؛ تا هر رئیس و روءسایی خواست عوض بشه و یکی به جاش بیاد؛ واسش کامنت بذاره که : بابا آهسته و پیوسته باش کم باش ولی همیشه باش
حالا چی شد من یاد این نکته ظریف استاد دادگستر افتادم عرض می کنم
یادمه وقتی شهردار شفعتی اومد رفتیم خدمتشون کلی ذوق کردیم و کلی گل گفتیم و کلی حال کردیم
پست زدیم که شهردار بامزه این روزهای ما آخر با حالیه ...
اِنده شیرینیه
تا اومد زد شهرو ترکوند
همه کاراش یه طرف جشن روز خونسارش یه طرف
با برگزاری سه شب جشن شادی و روز گویش و ... کلی حرف شنید اما بازم ادامه داد ...
تا رسید به جشن روز خونسار
از اون موقع تا حالا نه تنها پیداش نیست بلکه با یه من عسلم نمیشه خوردش!
آقا به جون خودت ما نه جشن می خوایم نه شادی بزار تو همین غمو غصه خودمون بمونیم!
خودتو عشقه
اون لبخندتو عشقه
اون خونساری حرف زدن شیرینتو عشقه
اون احساس پاکتو عشقه
اون بغض تو گلوتو عشقه
ما نمی خوایم ازت بت بسازیم که...
بچه محلمونی دلت واسمون سوخت اومدی میدون
توقعی هم نداریم ازت
نه مرغ و گوشت تقصیر توئه که گرون شده نه چیزای دیگه
می خوام بگم گاهی یه مسئولم این وسطا پیدا می شه که بشه دوستش داشت ...
اینا رو می گم که بدونی می دونیم داری یواش می ری نخوری زمین
اما تو هرجور بری ما باهات حال می کنیم
تخته گازم که نرفتی همین که تا حالا چارشاخ نشکستی کُلیه ...
وسطای یواش رفتنت هم یه نیش ترمز بکن یه سلامی حال و احوالی باهات بکنیم لاقل تو نگی ما بی مرامیم ...