صرفا جهت اطلاع قسمت چهارم
یه جا خوندم با هدفمندی یارانه آسیابهای قدیمی رونق گرفت
حالا ملت گندمهاشونو هر جا دلشون بخواد میبرن آسیاب میکنند؛ البته اگه گندمی در کار باشه!
بجاش نونواییهای محترم بجای پخت نون؛ نونوایی رو تبدیل کردند به قهوه خونه وشده پاتوق برو بچ محل؛ خوش میگذره! چایی جور و گرمای تنورم میچسبه گل میگیم! گل میشنویم...!
اینکه خدا امسال یکم دیر یادش اومد زمستونی هم در کاره و خبری از برف و بارون نیست؛ بد هم نشد واسه یه عده! حالا چرا عرض میکنم:
یه زمانی یه متر برف میاومد و سرما تا مغز استخونمون نفوذ میکرد مجبور بودیم با وجود سرما و یخ بندون و نبود این همه وسیله مثل تاکسی و آزانس کلی راه رو بریم مدرسه! تازه شدیم اینی که هستیم!
اما حالا تو هر محل یه مدرسه است، کلی تاکسی و آزانس اضافه شده، کلی وسیله واسه پاکسازی خیابونا و معابر اختراع شده! دو سانتی متر برف میاد مدارس کل استان رو تعطیل میکنند! این بچهها میخوان بعدها چی بشن خدا میدونه!
تازه برو بچ آموزش و پرورش هم که سالی دوازده ماه ده ماهشو تعطیلن بازم گاهی خوشی میزنه زیر دلشون و ناز میکنن کهای بابا حقوقو بخور و نمیر دارن و کلی گرفتاری! فقط موندم چه طوری خونههای تک طبقه فرهنگیان داره روز به روز بر تعداد طبقاتش اضا فه میشه!
بعداز جهت گیری آرد و نان اعلام شده ۴۹ درصد کاهش مصرف آرد داریم! این کاهش ۴۹ درصدی آرد هم جای تامل داره! از دو حالت خارج نیست یا مردم کمتر گشنشون میشه یا اینکه این سهمیه آرد به جای طبخ در نونواییهای مجاز سر از جاهای دیگه در میآورده...!
جالبه که سرمای شهر فریدونشهر از سرمای ما بیشتره و سرمای ما از سرمای شهر داران! اما شهر داران تو اقلیم دو قرار گرفته و ما و فریدونشهر همراه با کلان شهر تهران تو اقلیم سه!
البته شنیدم اعتراضی از طرف شورا به متولیان امر ارسال شده اما جون مادرتون یه شب پاشین بیاین خونه ما ببینید با یه بخاری چطوری میشه زندگی کرد از فرط سرما جرات نداری بری تو آشپزخونه از سرشب تا خود صبح با خونواده گوله میشیم جلوی بخاری تازه سه چهارتا پتو هم میکشیم روی خودمون تا فقط سرما نخوریم! گرم شدن پیش کش!
تو خبرنامه نظر یه دوست گلپایگانی رو خودنم که از مردم درخواست کرده بود اسامی جدید ولات و روستاهای اطراف رو عنوان کنند
خوشحال شدم که هنوز دل خوشی هم وجود داره!
آخه عزیز دل برادر بقیه مشکلاتمون حل شده فقط مونده اسامی روستاها و ولات اطرافمون!
بالاخره نمردیم و ما هم سری توی سرا درآوردیم!
روز گذشته تارنگار چل چو به عنوان برترینهای هفته از نگاه یک ایرانی در وبلاگ دوست گرامی مهدی رفعتی انتخاب شد!
اول از اینکه به بنده لطف دارن و مارو قابل دونستن تشکر میکنم اما اینکه اراجیفی که ما به خورد ملت میدیم قابل ستایشه؛ بزارید بحساب رابطه مجازی!
اگه مهدی از ما تعریف نکنه کی تعریف کنه!!!؟ همه که مثل خسرو خان امکانات فضایی ندارن !!!
پیامک دانشگاه آزاد که دیروز واسه همه ارسال شده رو مبنی بر اینکه بدون کنکور دانشجو میپذیرن! حتما همه خوندید
این پیامک برای این حقیر سه بار ارسال شد کاش بجای سه تا پیامک یه پیامک ارسال میشد و ترجیحا زیر نوشتارش درج میشد که شهریه یه ترم درس خوندن تو چنین دانشگاهی چقدره؟
دیشب هرچی دو دوتا چهارتا کردم دیدم اگه بخوام شرکت کنم باید سه ماه هیچی نخوریم تا بتونیم شهریه یه ترمشو بدیم
تازه این همش نیست! یکسال که گشنه بمونیم؛ البته اگه بدون افتادن و مشروطی قبول بشیم تازه فوق دیپلم میگیریم و نهایتا با فوق دیپلم میتونی قط تو انتخابات شورای شهر شرکت کنی
هفته گذشته تلوزیون ستون تاج گلای مجلس ختم یه آقایی رو تو تهران نشون میداد که شبیه نمایشگاه گل و گیاه بود و به ضعم مجری شاید قدری هم شبیه کشور هلند
یاد مجالس ختم خودمون افتادم چند روز پیش یه آگهی ترحیم دیدم که شبیه پوستر تبلیغاتی بود تا آگهی ترحیم!
سه خط در خصوص زمان و مکان مجلس نوشته بودن و بقیه صفحهA۳ تبلیغات فلان شرکت و فلان اداره و فلان مغازه...
به جهت آشنایی دیرین با متوفی مجبور شدم جهت خالی نبودن عریضه یه تک پا تا مجلس برم
تو این ده دقیقهای که نشسته بودم مداح محترم بیچاره نرسید اسم همه رو بخونه از بقیه همینجوری فلهای تشکر کرد!!!
اینم از صرفا جهت اطلاع این هفته... امیدوارم کسی دنبال جوابیه و بیانیه نباشه و ترجیحا به گوشه کوچیک دلش برنخورده باشه قصد ما فقط نشوندن گل لبخند رو لبای شماست
پیش خودمون گفتیم این شب جمعهای یه خورده مزاح کنیم و یه خورده بخندیم
باور کنید کار دیگهای از دستمون برنمیاد! اینم یه مدلشه دیگه حتما که نباید عصا قورت بدیم و خیلی جدی اخبار بگیم!!!
تا هفتهٔ دیگه روز و روزگار خوش...
از بعضی جاها از کلمه ی "بعضی" استفاده کنی و از کلی گویی پرهیز کنی بهتره.
والا مادر من فرهنگیند اما...