چـــــــل چـــــو

رســــانۀ خوش خُلقـــــان

صرفا جهت شروع ...

يكشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۰، ۱۲:۵۲ ب.ظ

سلام 

قول داده بودم بعداز پست قبلی دو سه روزی بیشتر معطلتون نکنم و کلی با هم بخندیم! اما از اونجایی که بد قولی این روز‌ها باب شده و آدم خوش قول جزو رجال بی‌کلاس جامعه بحساب می‌اد، بنده هم در جهت ترویج فرهنگ بدقولی؛ که اینبار سوغات کشور خودمونه و به هیچ عنوان نمی‌شه بهش انگ غرب زدگی زد؛ قدری بد قول شدم! 

اگه کار بدی کردم که؛ بدینوسیله پوزش می‌خوام و اگه کار خوبی کردم اون کف قشنگه رو بزنید به افتخار برو بچ بد قول جامعه... 


از اونجایی که این روز‌ها وب نویسای عزیزمون تحت تاثیر رخوت هوای بعداز عید قدری بی‌حال شدند و این بی‌حالی یه جورایی دامن مسئولین رو هم گرفته و تو سطح شهر قو پر نمی‌زنه و خبری نیست؛ حقیر هم چیز دندون گیری گیرم نیومد تا به سبب اون مجلس رو گرم کنم... 


این روز‌ها بهونه واسه ریخت و پاش کمه تا لااقل دوستان ارگانی و نهادی به سبب اون چند تا بنرو پلاکارد بزنند و به قولی نشون بدن که بابا ما هم هستیم 

حالا چرا بهونه کمه عرض می‌کنم: آقای احمدی‌نژاد که دیروز به جمع اصحاب رسانه و مطبوعات رفته بود از ریخت و پاش مسئولین در سفرهای استانی گلایه کرد و حجت رو تموم کرد و گفت که به شدت با این جور لوس بازی‌ها برخورد می‌کنه! 

از اونجایی که دور چهارم سفرهای استانی در شرف انجامه و این بار شهرستان‌ها هم میزبان دولتی‌ها! یکی بانی بشه و این جور آدمهای معتاد به تجملات رو تو این مدت ترک بده تا لااقل دکتر بیاد و بره... 


بنر پیاده روی خانوادگی رو احتمالا همه تو می‌دون شهر دیدند! اینکه طرحش چه ربطی به موضوعش داره جای سواله! اما جای تقدیر داره که ارگانهای محترم در اقدامی خارق العاده با عوض کردن متن بنر سعی در بهره وری مناسب از امکانات دارند و هر هفته به بهانه‌های مختلف مردم رو مجبور به توجه به سلامتی می‌کنند! در این بین شهرداری و شورا از فعالان عرصه پیاده روی بودند و هستند 


 قدیم قدیما سنبل افتخار شهر لاله واژگون بود و در بهترین حالت چند تا عکس از کوه‌ها و مرزنگشت و پارک سرچشمه! نهایتا دو یا سه تا عکاس 

با آبگیری سد ماشالله هزار ماشالله هم به تعداد عکاسهامون اضافه شد، هم عکاسی از سد مخزنی باغکل باب روز 

اغراق نکرده باشم از اول آبگیری سد تا الان بالای سیصد مدل عکس دیدم که بیشترش عین همه و نگاه تازه‌ای نداره! پیش بینی می‌شه با احداث تونل سیل کثیری از علاقه مندان به عکاسی به سمت تونل هجوم برده و سوژه عکاسیشون رو تحت الشعاع قرار بدن! 


کلکسیون جرایم شهر؛ با انتشار زورگیری و شرارت تکمیل شد تا احدی جرات نزدیک شدن به ما رو نداشته باشه! البته بد هم نشد امسال تابستون رو با خیال راحت و به دور از مسافر نما‌ها و گردشگر نما‌ها چه حالی ببریم!!! 


از قطع اینترنت‌ای دی اس ال شهر هم اجازه بدین چیزی نگم! 

اولا هنوز نسبت به شارژ حساب قبلیم به شوشتری بدهکارم دوما می‌ترسم همین آب باریکه رو هم قطع کنه و بی‌مهدی بشین!!! 


تو نظرات پست قبلی دوستی نوشته بودند شهردار بازنشست شده اما رییس شورا ولش نمی‌کنه!!! 

چون از قانون شهرداری‌ها و شورا سر در نمی‌ارم پس اظهار نظری هم نمی‌کنم 

شاید در حد اختیارات شورا است که اجازه بازنشستگی به شهردار بدند، بعدش هم شهردار به این باحالی کجا بره؟ هیچ می‌دونید تا یکی دیگه جدید بیاد و راه و چاه بلد بشه چقدر طول می‌کشه؟... 

خوب اینم از صرفا جهت اطلاع امروز 

تا روز دیگه و حرفی تازه، روز و روزگار خوش...

  • مهدی حاجی زکی

نظرات  (۱۵)

سلام
جالب بود
ولی خیلی از اسم صرفا جهت اطلاع بدم میاد
پاسخ:
ما هم زیاد خوشمون نمیاد اما چه می شه کرد...!
سلام
حرفی واسه گفتن ندارم.
فقط اومدم که بدونی اومدم.
به امید دیدار در شهر گلهای واژگون و سد نیلگون! (این سد نیلگون رو واسه جور شدن قافیه گفتم. جدی نگیر)
  • توسعه وب وندا
  • سلام دوست عزیز
    به شما خسته نباشید میگم
    بخاطر وبلاگ بسیار خوبتون واقعا باید به شما تبریک گفت
    بنده یه سوالی از شما دارم. شما که اینهمه برای وبلاگتون زحمت میکشید آیا مایل نیستید اون رو تبدیل به یک وبسایت دائمی و بسیار حرفه ای بفرمایید؟ مسلما در مدتی که با سرویس های بلاگ دهی کار کردید با محدودیت های اونها به خوبی آشنا شدید ...
    100 درصد وبلاگ شما ارزش یک فضای میزبانی فوق العاده رو داره بنابراین از شما دعوت میکنم به سایت ما سری بزنید و با خدمات ما آشنا بشید
    یک نکته هم خدمت شما عرض کنم. در صورتی که مایل به همکاری با ما باشید میتونیم به طور کاملا رایگان برای شما حرفه ای ترین اسکریپت وبلاگ نویسی و مدیریت وبسایت یعنی وردپرس رو برای شما نصب کنیم. بنابراین نگران هیچ چیز نباشید
    موفق باشید و شاد
    یا حق
    سلام.ممنون زیبا بود
    سلام
    1- شما چیزی هم نگید و من فقط شما رو ببینم هم خنده ام می گیره پس از بابت من خیالتون تخت باشه!!!!
    2- موافقم. از بس این وبلاگ جناب کمش رو باز کردم و در آخرین بروز شده ها تغییری ندیم بسی ناراحت گشتم!! البته فراموش نکنید از اتفاقات مهم فضای مجازی آغاز به کار مجدد وبلاگ یاد باران می باشد (اینم یه خبر برای شما از بر و بچ باشگاه خبرنگاران خردسال!!)
    3- راجع به بنر هم به نظر من قشنگه. اگر همینطور پیش بره تا چند وقت دیگه توی کوچه ها هم تابلو برای نصب بنر نصب می کنند
    4- من هم با این حرکت فرهنگی شهرداری و شورا یعنی همایش پیاده روی خیلی حال کردم و می کنم با اینکه خودم شرکتی نمی کنم!! راسیتش بد وقته و اون وقت که می رند پیاده روی من هنوز خوابم!!
    5- راجع به تصاویر گل های گلستانکوه هم که جلوی چشم خودتون هر روز می بینید (همون عکس ها و قضیه ای که توی تالار گفتم)
    6- راجع به زورگیری هم که ....!!!
    7- ADSL هم که والا چند وقتیه بد جور روی اعصاب راه میره. البته خوب نمیشه از پاسخگویی خوب و تلاش های مهندس شوشتری بگذریم.
    8- اما در مورد گزینه آخر و شهردار محترم ، ...... !!!!

    بسی خوشحال شدیم
    خیلی مخلصیم
    درود من بر شما...
    اون قطع شدن اینترنت رو خیلی خوب اومدی.والله به خدا خجالت هم خوب چیزی هستش. در مورد شهردار محترم هم چیزی نگم سنگین تره.مدت هاست بی خیال مسائل شهر شدم.ما واسه چی باید خون خودمون رو کثیف کنیم .بذار هر کاری دوست دارند بکنند.به نظر من که لیاقت مردم خوانسار البته دور از جون شما و دوستان وبلاگ نویس همین است حتا از سرشان هم زیاد است.چیزهایی می گویی مهدی جان!بروی بازار دغدغه بقال و چقال این است که ببینند برگ زردالو و عسل چقدر شده تا چند برابرش را توی پاچه خلق الله کنند و بعد هم افتخار می کنند که خوانساری هستند و ردیف اول عزاداران حسینی در دهه محرم می ایستند. من که فکر می کنم باید بیخیال محیط زیست خوانسار شد.بگذارید بیایند ببرند و بشکنند و تمام کنند.دغدغه اقایان در خوانسار شده این که مبادا فلان خانم موهایش از زیر روسری بیرون بیافتد که دارالمومنین از این رو به ان رو بشود و در عوض در برابر خودکشی جوانان و وضعیت اقتصادی تاسف بار و ...سکوت نمایند ....به نظر من خوانسار را باید بی خیال شد.بعضی ها نشسته اند توی این محفل و ان تالار و...از فرهنگ و مردم و..تعریف و تمجید می کنند تو گویی در بهشت هستند.نه عزیز من از این خبرها نیست...بیخود دلتان را به چیزهایی که دیگر ندارید خوش نکنید ان هم با این سطح دید و اندیشه.می گویید توهین است خیلی خوب توهین است.فرهنگی که پشتوانه اندیشه و فکر نداشته باشد به درد هیچ انسان عاقلی نمی خورد و.بروید فرهنگ را تغییر دهید..
    پاسخ:
    سربلند باشی اخوی
    سلام مهدی جون نمیدونم چی بگم چون شما حرفتون را با زبون طنز بیان میکنید و من نمیتونم اینجوری حرف بزنم اما همه حرفایی که شما به طنز گفتی حرف دل منم هست اما خیلی جدی موفق باشی عزیز
    پاسخ:
    خوبه که حرف دلتو گفتم اما اینکه شما نمی تونی طنازی کنی رو قبول ندارم هر خونساری این حسو یه جورایی داره دادا
    کاش در مورد تله کابین هم چیزی میگفتی اخوی!
    (((یه پست نوشتم.همه فقط جمله آخرش رو دیدن!!!!!!!!!))))
    روزهای هفته در هم برهم و قاطی شدند
    لحظه ها بد جور از سردرگمی شاکی شدند

    ردپای عاطفه ها با لودر آسفالت شده
    سنگفرش کوچه ها مون از دل عاشق شده

    هرکسی این روزگار تنهایی عقل کل شده
    هرکی حرف راست میگه شکی درش نیست خل شده


    شروع خوبی بود ، امید ره توشه ی همیشگیتان!
    بابا آقای رفعتی خین خود کثیف نکنه. این چیا ارزش فکر کرتن و احصاب هیرت کرتن ندارو
    ولژ که
    خاب شما خبه حاج میدی (حاجزکی)؟؟!!!!
    پاسخ:
    شما خبه ؟ خوشم اچو بندال من یکیه نزنه گنه !!!
    سلام.
    ....
    زیاده عرضی نیست.
    تمام.
    پاسخ:
    تمام
  • زهره شاه حیدری
  • سلام
    توجی که اصلا نچه به وبلاگ من سربیخوسه
    پاسخ:
    سربلند باشید
  • زهره شاه حیدری
  • سلام
    طنزنوشته شماخیلی زیباست.موفق باشید
    پاسخ:
    سربلند باشید
  • عبدالحمید حقی
  • مهدی جان این نظر ما رو کجا نیست و نابودش کردی؟
    http://hamidhaghi.blogsky.com
  • عبدالحمید حقی
  • خاب هالا

    یه روز یه آقایی نشسته بود و روزنامه می خوند که یهو زنش با ماهی

    تابه می کوبه تو سرش.


    مرده میگه: برای چی این کارو کردی؟


    زنش جواب میده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه کاغذ پیدا

    کردم که توش اسم سامانتا نوشته شده بود ...

    مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته

    بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش سامانتا بود.

    زنش معذرت خواهی می کنه و میره به کارای خونه برسه .




    نتیجه اخلاقی: خانمها همیشه زود قضاوت میکنند

    .
    .
    .
    سه روز بعدش مرده داشته تلویزیون تماشا می کرده که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگ دوباره می کوبه تو سرش !


    بیچاره مرده وقتی به خودش میاد می پرسه: چرا منو زدی؟

    زنش جواب میده: آخه اسبت زنگ زده بود!



    .

    .


    نتیجه اخلاقی 2: متاسفانه خانمها همیشه درست حس میکنند

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی