طلوعی دیگر ...
و من دوباره ...
برگشتم
سلام
سلامی بهاری و سبز از دل رشته کوههای غربی ایران ، زاگرس سربلند ، به همه دوستان ، همراهان و یاران همیشه همراه که علی رغم بی مهری هایم ، قلبهایی به وسعت دریا داشته و لحظه ای از الطاف بی حدشان بی بهره نماندم .
دوستانی که هیچ گاه « چل چو » را تنها نگذاشته و نمی گذارند .
عزیزانی که با وجود تنبلی و یا هرچه شما نام نهید ، که تماما از طرف این حقیر بوده و بس گهگاه به خانه خودشان قدم گذارده و با شمیم وجودشان ، و عطر جان افزای قدومشان مهربانانه سطور قدیمی تارنگار شهرشان را کاویدند و از کهنگی اش کاستند ، همچون گل یاس زیبایی در میان برگهای کتابی قدیمی و فرسوده که هر زمان که باز خواهد شد عطر دلنوازش شمیم را نوازش می دهد ...
بازگشتم تا بگویم ...
به یادتان و به قدرت تشویقهایتان هنوز قلم می زنم و هستم تا آن هنگام که خواهم بود ...
تا بگویم شرمنده این همه لطف و مهربانی شما هستم و بی احترامی است اگر نگویم کجا بودم !
نوشتن به عشق وطن و هموطن دلی بی غصه می خواهد تا باری از غمشان بکاهی و لبخندی بر لبشان نشانی و نه با غم نامه ای برنجانی و دلزده ، تردشان نمایی ...
آری دنیایمان دنیایی مادی است و آنجا که دل به زور سیم بلرزد، جایی برای عشق نخواهد ماند .
حقیقتش دلم نیامد حال که حس خنداندن ندارم نا خواسته دلی شکسته و غمی بر ان نشانم
امید است تا جایی که در توان است و عمری باقی ، باشم
من هستم ...
پ . ن :
« برادر عزیز و ارجمند جناب عبدالحمید حقی با سلام از لطف بی اندازه جنابعالی مشعوف گشته و شرمسار دفعات متعدد حضورتان گشتم ، بسیار خرسند می گشتم که بتوانم سری به شما نیز زده تا قدری مختصات ارادت خویش برملا سازم اما عزیز دل با کدام نشانی ؟ گویا فراموش نموده نشانی از خویش برایم به جا گذارده تا به دستبوسی برسم مطمئن باشید به محض دریافت نشانی نزول اجلاس خواهم کرد»
دوستی نوشته بودند نکند قصد تاسیس وب جدیدی داشته و یا بی خیال چل چو شده و محرمانه نگراش می کنم در رد فرمایش جنابعالی بگویم بنده به هیچ عنوان چنین قصدینداشته و ندارم مارا به همین مقال دل خوش باشد ...
شهرام عزیز نوشته گویا به دیار باقی شتافته ای و عنقریب است مراسم چهلمین روزت را برگزار کنیم این که کجا بودم را گفتم ، گفتم که دلی دارم به قدر قلب کوچک گنجشک و این دل را تاب و توان آزار دوستان نبود ، خوشایند نبود بیایم و برنجانم و بروم ...
به مدیر ارشدش میگم کجامیشه چت کرد؟
میگه اینجا یه جای فرهنگیه! نمیشه چت کرد
تو عمرم اینقدر نخندیده بودم
اسمش تالار گفتمانه ولی تنها کاری که نمیشه انجام داد گفتمانه!
مگه تو چت فقط ...
تو رو به خدا اینقدر دیگه نه، آبروی هرچی خونساریه میبرید بابا!