چـــــــل چـــــو

رســــانۀ خوش خُلقـــــان

عشقهای کاغذی !

سه شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۰، ۰۴:۴۴ ب.ظ

می گفت : عاشق شده ..!

یک نظر دیده ؛ پسندیده ؛ هلاک شده و نزدیک بوده جونش درآد که نور چشمان معشوق تمام شبان تارش را جلا داده و از ظلمت تنهایی بیرونش آورده 

علائم عاشق شدن را برایش شمردم ببینم واقعا عاشق شده یا اجل عشق از دوسه کیلومتری اش رد شده و پرش گرفته به این بی نوا ..

- کف دستت عرق نمی کند ؟ 

گفت چرا نیگاه همین الانم عرق داره !!

-  دلت آشوب نیست 

گفت کاش آشوب بود ! سونامی آمده به سرعت نور !!

-  شبها خواب نداری  و دائم کابوس می بینی ؟

گفت  نه خواب دارم و نه خوراک ! همین دیشب تا خروسخوان بیدار بودم و ستارگان آسمان را نگاه می کردم ! باورم این بود که معشوق نیز اینک سیل کواکب می کند! پس کور باد آن چشمی که بر زیبایی آسمان بسته شود بهر خواب ...!


دیدم نه ! انگار اوضاعش وخیم تر از این حرفهاست

پرسیدم این تو نبودی که همیشه در مدرسه  نمره املایت از تعداد ستارگان دب اکبربیشتر نبود و انشایت را من می نوشتم برایت ؟

گریبان چاک نمود و فریاد برآورد که آری منم  ! منم که  شور و شوق وصال  قدرت تعقل و تفکرم را ذایل نموده و عن قریب است  از دوری معشوق قالب تهی نموده و روح از کف برون کنم ...

چون حالش بدین گونه دیدم ؛ رسم جوانمردی  ندیدم که رهایش کنم  دورا دور مراقبش بودم ؛ نکند قوه تعقل و تفکر نداشته اش مجنونش نموده کار احمقانه ای بکند که جبرانش سخت باشد

هر روز به عشق یار ؛ برگه ای سیاه می کرد و بر سر راهش در سوراخ دیواری فرو می نمود تا معشوق بخواند و آگاه باشد از این هجر... 

وقتش را در باجه های تلفن صرف میکرد و بالای درخت گلابی ...

در خلوت که می نشست با وسواسی مثال زدنی اوراق سررسیدش را از اشعار عارفانه و عاشقانه پر می نمود و گهگاه قلبی می کشید که تیر نگاه یار سوراخش نموده و بر صلیب عشق دار... 

هرچه می گذشت اوضاعش پریشان تر می نمود! پس سکوت را جایز ندانسته و مطلب را با ولی نعمتانش در میان گذاشته قرار برآن شد همین پنجشنبه برای پیش کش غلام ؛ به منزل معشوق روانه گردند !

بگذریم..... به چشم برهم زدنی بساط عقد و عروسی چیده و صبح روز پاتختی با چشمان خود دیدم که در نگارش نام خویش بر کاغذی مانده !!

گفتم دستت عرق نمی کند ؟ گفت ما رو گرفتی ؟ گفتم دلت آشوب نیست ؟ گفت آشوب ؟ گفتم دیشب خوب خوابیدی ؟ گفت : مطمئنی حالت خوب است ؟ و صدا کرد مادر یک لیوان چای نبات بدهید این بخورد سردیش کرده گمانم !!!

سالها گذشت ... دختر15ساله اش کنارم نشست و گفت : عمو

گفتم جان عمو

گفت : عاشق شده ام ...! 

نگاهش کردم  ... جوری نگاهم می کرد انگار عاشق ندیده بودم تابحال

نگاهم را که دید ترسید نکند به  پدرش بگویم  و سریع حرف را عوض کرد و رفت ...

دورا دور هوایش را داشتم دائم گوشه ای نشسته بود و با گوشی اش بازی می کرد نه باکسی حرف می زد و نه  چیزی می خورد

صبر را جایز ندانسته و به گوشه ای  خواندمش

گفتم عمو جان عشقهای  کاغذی و باجه تلفنی  آن زمانها حاصلش شدی تو ...!

حاصل عشق اس ام اسی و بلوتوثی تو چه خواهد شد ... خدا می داند ....!!


  • مهدی حاجی زکی

نظرات  (۱۶)

خیلی جالب بود

واقعا عشقهای این دوره زمونه چی میشه؟خدا به داد جوونا برسه
پاسخ:
جوونای این دوره خودشون خواستند عشقشون این شکلی باشه ضمن اینکه پیشرفت و تکنولوژی بشر هم توی این تغییر سهم بزرگی داشته
حقیقتش یه ربعی میشه که دارم فکر میکنم چی بگم ولی این رو می دونم نگفته شما می دونید چی می خوام بگم
پس ترجیح می دم چیزی نگم فقط بیام عرض ادب کنم خدمتتون دوست ندارم توی پست های وبلاگتون کامنتی از من نباشه. نمی خوام این افتخار رو از دست بدم

چاکریم دربست
  • محمد جدیدی
  • یاد اون روزای گذشته بخیر
    تو دبیرستان آقای عظیمی همیشه این شعر را با احساساتی عمیق میخوند
    عشقهایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود
    پاسخ:
    پس عاشق ازلی زیبایی ها و رنگ و لعاب خدا رو درک می کنه و عاشق می شه اما از دریچه دیگر ...
    عمو سلام
    قلمت رو دوست دارم .
    میزنه رو دست شریعتی

    پاسخ:
    در هر صورت ممنون سعید جان
    عشق روی چیزی دست میگذارد، که عقل از آن گریزان است!

    گاهی معشوق گل میشود و تو پروانه و یک عمر حیران و سرگردان افسون عشق ، آتش کین بلبل ، خاکستر وجودت را می فروزاند!

    گاهی معشوق شمع میشود و تو به تاوان پیکار با عقل در شراره های وجودش رقص عاشقی میکنی تا پایان قصه ققنوس...

    نمیدانم خودخواهی توست گه گل را فقط برای خودت می طلبی؟
    یا شمع را قصه خاموشی تسخیر کرده که به تو پایبند است؟
    ولی برای عشقهای زمینی فرصت کوتاهی تا پیوند به آسمان است و ابدیت فقط در ازلیت معنا میشود، فنا را چه به بقا...!
    سلام
    این همه نوشتی و نوشتی که فقط نتیجه بگیری قبلاَ با کاغذ و نامه نگاری عشقبازی می کردند، ولی حالا با اس ام اس و بولوتوث و ... ؟!
    از کرامات شیخ ما چه عجب
    پنجه را بازکرد و گفت: یه وجب
    از تو بعیده! قبلنا سوژه هات بهتر بود.
    یه جورایی به سبک شیخ اجل سعدی مینگارین نثر سلیس وفصیح
    دیگه از عشق گفتن هم حرف زدن فایده نداره تا بوده وهست همینه الان مدرن تر شده
    پاسخ:
    ما کجا و شیخ اجل کجا ...! عشق تنها کلمه ایه که هیچ وقت دمده نشده و همیشه تازگی داشته کیفیت و کمیتش در طول تاریخ تغییر کرده اما اسمش همونه ضمن اینکه مدرن تر شدنش باعث شده کیفیتش رو قدری از دست بده
    اخه چی به تو بگم این نتیجه گوجه خوردنته.
    اگه رو ی گو جه چیپس خوردی اره گلم
    وقتی عشق ازارت می دهد جرات کنو دوباره عاشق شو
    پاسخ:
    تجربه کردن تجربه دیگران دیوانگیه محصه اخوی ...
    واقعا چرا خیال می کنی عشقهای من و تو مهمتر و بهتر و اصل‌تر از عشقهای امروزه!!؟

    به صرف این‌که وسایل عوض شدند؟
    پاسخ:
    بیشتر داشتم تلاش می کردم نوستالژی هایم را هدفمند کنم !!
  • خرس کوچولو
  • به نظرت فرقی هم داره؟چه کاغذی چه اس ام اسی
    پاسخ:
    اما هدف ، تنها مقایسه عشق دو نسل نیست !!
    چه جوری میشه از عشق زمینی به عشق آسمونی رسید؟
    حس نمی کنید عشق های الان نتیجه عکس داده و آدما رو بیشتر زمین گیر کرده؟
    مرز بین عشق و توهم عشق کجاست؟!!
  • ققــــــنوســــــــــــــ
  • همین دیروز از آتش برخواستم ...

    از خاکستر ...

    امروز یک روز از عمر هزار ساله ام گذشت ...
    ققنوس را در یابید ...
    عشق پلوتوسی

    چه جالب
    پاسخ:
    خبری نشد !!
    سپاس کمش!
    ----
    سلام
    چطیره؟
    خبه؟
    احوالد خبو؟
    خوش ادودرو؟
    حاله؟
    چیزی نمیگم.
    فقط میشه بگید چندسالتونه عموجون؟
    اره یادم نرفته

    این شهاب که بد قولی کرد با حاج حسین عظیمی وارد مذاکره شدم اونم گفت سریع کار رو براش بفرستم منم با عجله چند تا شعر دیگه از بخشی رو کار کردم.........................یه جورایی خسه شدم
    آقا مهدی گل
    این هیدرولوژی خوانسار رو هم یه لینک بدین که وقتی بعد از هزار و چندی یه آپ میکنه دیده بشه....
    پاسخ:
    خاله جان ما که قابل جایی نیستیم اما در به روز شده ها لینکتان کردیم که وقتی آپ می کنید صدر جدول باشید و همه ببینندتون ...!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی