عمو مهدی گله دار ...کت و شلوار دُکمه دار
عرض شود که
سالها پیش وقتی در مغازه لوازم التحریر آقای بوووووغ شاگرد دُکون بودم، یه روز نشستم پشت فرمونِ پیکانِ صفر کیلومترِ سپر جوشنِ آقای بوووغ؛ هنوز راه نیافتاده بودم که یه دیوار ِ کور عین گاو اومد رفت تو رادیات ماشین؛ خلاصه یادمه اون موقع پول دو تا موتور سیکلتو پیاده شدم تا ماشین بشه مث روز اولش
از اون موقع به بعد دیگه جرات نکردم پشت ماشین بشینم هرکی هم می گفت بیا برو گواهینامه بگیر نمی گفتم که میترسم یه فلسفه قشنگ بافته بودم که همونو ردیف می کردم طرف بی خیال می شد؛ حالا فلسفه ما چی بود عرض می کنم : آقا شما بگین آدم عاقل وقتی یه دُکمه پیدا میکنه میره واسه دکمه کت شلوار می دوزه یا وقتی یه کت شلوار پیدا می کنه دکمه نداره می ره براش دکمه می خره؟!!
آدمی که ماشین نداره گواهینامه می خواد واسه کجاش؟!!
خلاصه سالها گذشت تا اینکه در هفتم بهمن ماه نود و یک بنده در سن سی و دوسالگی موفق به اخذ گواهینامه ب 2 از آموزشگـــاه بووووغ گردیدم
جالب تر اینکه آدمی به پِتولی بنده در اولین آزمون آیین نامه با یک غلط و در اولین آزمون شهر بدون استرس قبول شدم .
هنوز نیم ساعت از گرفتن رسید گواهینامه نگذشته بود که :
ای بابا خیلی سخته آدم ماشین زیرپاش نباشه ها ...
داداش پراید مدل پایین دوگانه و تک گانه اش مهم نیست دور رنگم بود فدا سرت حول و حوش سه ملیون تا سه و نیم چیزی تو دست و بالت نداری؟!!
- با این پولت ماشین که سهله؛ اُلاغم بهت نمی دن!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
القصه افتادیم به تکاپو از این ینگاه به اون بنگاه؛ باورتون نمیشه در عرض این هفت، هشت روزی که گذشته دقیقا روزی پونصد، تا یه ملیون رفته رو قیمت ماشین !!
همین امروزم با خبر شدم پراید حول حوش هفده و نیم، تا هیجده معامله شده
الان که دارم به اون فلسفه ی دُکمه فکر میکنم می بینم کت و شلوارِ بدون دکمه رو هم میشه پوشید
نمی شه ؟!!