قفل سکوت !!
بیست وپنج سال پیش ازاین،
ساعت حدود3بعد ازظهر
ششم مردادماه
1366
شهری زیبا ،هوایی معتدل وروح افزا،درختان سبزوطبیعت رویایی شهرستان خوانسار.بابچه های محله : علی رضاومهدی وپرویز توی فلکه ی مسجدجامع مشغول دوچرخه سواری وبازی بودم . ابری سیاه برفراز خوانسار پدیدارگشت وهوابه یک باره سیاه شد.
بلافاصله بارانی تندشروع به باریدن کرد که من تا برسم خونه خیس خیس شدم .
مامانم داشت قرآن میخوند.
تلفن خونه زنگ زد، گوشی روبرداشتم -
- سلام محمد!
- سلام آقاجان
- باباجان خبه ؟
- بله آقاجان !
- همه خبنده؟
- بله
- مواظب خودون بدین.
- چشم آقاجان
- خداحافظ...
بله آخرین تماس تلفنی پدر عزیزم که ازمغازه با منزل بود وبامن صحبت کرد.
دیگر پس ازآن، صدای گرم پدر را نشنیدم .
پس از آن دیگر دستهای مهربانش را بر سرم حس نکردم .
دیگر قامت رعنای او تکیه گاهم نبود.
آری سیل ویرانگر خوانسار تمام بود و نبود زندگی یعنی پدر عزیزم را با خود برد .
نمی دانم برد تا به یک بچه 11ساله چه چیز راثابت کند؟
آیا میخواست از آن اول بگوید فقط به خدای مهربان توکل کن ؟
آیا میخواست طعم شیرین یتیمی را بچشاند؟
آیامیخواست بگوید قدرمادرمهربانت رابیشتر بدان ؟
آیا میخواست امتحانمان کند؟
آیا میخواست شریک زمین بالاده پدرم را امتحان کندکه بعد از25سال هنوز 1ریال بابت سهم ما پرداخت نکرده ؟
آیامیخواست بداندمسئولین بعد از سیل چه کار میکنند؟
(سالی سه الی چهاربار به خوانسار می روم وهربار که ازروبروی گز عصاری گذر میکنم پاساژلاله رامیبینم وبه خود افتخار میکنم ازاینهمه کوشش وفعالیت وخدمت مسئولین!)
آیا ؟
آیا؟
وهزاران سوال دیگر ،که به مرور زمان پاسخ بعضی را گرفته ام ولی بیشتر آنها هنوز بی پاسخ مانده اند!
اینها حرفهای دل؛ دوست و برادر عزیزم محمد جدیدی است که بعد از سالهای سال از زمان سیل ویرانگر؛ همچون دملی چرکین سر باز نموده و جواب می خواهد
هرچند که جواب سوالهایش را خدا بهتر از هرکسی می داند
اما آیا کس دیگری حرفی برای گفتن دارد ؟
آیا بعد از این همه سال سکوت ؛ قفل زنگ زده بر کلون این خانه ویران را کسی خواهد شکست ؟
منتظر می مانم تا جوابی بگیرم و او نیز جوابش را ...
محمد عزیز؛ برادر گرامی سالگرد پرواز پدرت را از صمیم قلب تسلیت گفته برایت آرزوی سلامتی و سربلندی دارم
روحش شاد ...یادش گرامی
اینکه یاد گرفتی همیشه دستت را روی زانوی خودت بگذاری و بلند شوی.
میدانی چنین چیزی را خیلیها تا دم گور هم به دست نمیآورند.