چـــــــل چـــــو

رســــانۀ خوش خُلقـــــان

لطفا فقط لبخند بزنید ...!

شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۶ ب.ظ

سلام ، این چند روز اونقدر اتفاقات جور واجور  و عجیب و غریب و البته  گاهی  طنز و گاهی تلخ افتاد  که بنده هم سر ذوق اومدم و چند خطی نوشتم ، البته فقط محض خنده ...

از الان بگم اگه تو نوشتنم غلط املایی یا نگارشی یا ادبی دیدید مطمئن باشید اتفاقی نبوده و عمدیه ، دوم اینکه دنبال جوابیه و بیانیه نباشید چون فقط برای خنده است ...

از ماجرای فیلترینگ النگات  هرچند کسی سر در  نیاورد ، اما دایی جان بیچاره که فکر می کرد دنیای مجازی  مال ابوی محترمشونه  و هر کاری دلش می خواد می تونه توش بکنه  ، بالاخره  گرفتار قانون شد ، اونم قانونی که تا حالا اسمش هم به گوشش نخورده بود ، « قانون جرایم رایانه ای »  مافیای  زرین گیاه  که  بعداز انتشار خواص این گیاه در النگات  ، موقعیت خودشون رو  در خطر دیدند و از دایی جان به خاطر نشر اکاذیب شکایت کردند  ،  گویا در کل  منکر وجود چنین گیاهی  شده و اعلام کردند نوشته های  دایی جان جز اراجیف چیز دیگه ای نبوده و نیست  ...

خسرو خان  که ما به تعطیل کردن وبلاگشون عادت داشتیم و هراز چند گاهی  سر در تارنگارشون رو با این جمله مزین می کردند :  تا اطلاع ثانوی تعطیل  ، یک بار دیگه  دستی دستی  ، یادداشت رو  تعطیل کرد ،متاسفانه  کارشناسان دلیل این تعطیلی های فصلی رو ، هنوز کشف نکردند ، اما بین خودمون باشه  با پیگیریهای  چل چو  فهمیدم  ،  خسروخان تو این فصل مشغول برداشت سیب زمینیه و شبا تا از سر زمین برمی گرده خونه  نای حرف زدن نداره تا چه برسه بخواد مطلب بنویسه ، گویا حقوق معلمی و کار تو شورا کفاف خرج  خسرو خان رو نمی ده و مجبور شده رو به کارهای طاقت فرسا بیاره ( البته اگه بنده هم راه براه لب تاب نو بخرم آخر ماه تو خورد و خوراکم هم می مونم !) فقط مونده بودم  دلیل تعطیلی یاد باران چیه  ؟که اونم فهمیدم  ، گویا رسمه  زن و مرد در مواقع سختی یار و یاور همدیگه هستند و پابه پای هم کار می کنند !

 

خبر رسیده کیومرث خامه ، که تو این مدت  واسه خودش آتش نشان حرفه ای شده بود و هرجا دودی به هوا بلند می شد قبل از آتش نشانی خودشو می رسوند ، دیروز 5 صبح در منطقه تیزاب با عده ای شکارچی درگیر شده و کار به نیروی انتظامی و محیط زیست کشیده و خوشبختانه متخلفان دستگیر شدند اما متاسفانه حدود 30 فقره از پرندگان منطقه از بین رفتند که بیشتر اونها کبوتر و تعدادی هم فاخته  بودند ، حالا  اینکه جناب خامه ای صبح به این زودی تیزاب چیکار می کرده ؟ مسئله ای بود که چل چو پیگیر شده : گویا تو این مدت کیومرث خان از بس آتیش بازی کرده  و هربار با سر و وضع  سیاه و دود آلود به خونه برگشته  ، بین خودمون باشه  دیگه تو خونه جایی نداره و الان مدتیه  شبا تو کوه و کمر می خوابه  ...

 

  • مهدی حاجی زکی

نظرات  (۱۰)

من که الان فقط دارم لبخند میزنم...
  • پسر خونسار
  • خداییش خیلی جالب بود راستی این آقای خامه ای کارو زندگی نداره همش یا کاسون یا تیزاب جدیدا تو هلوقتم دیده شده
    پاسخ:
    بارها به ایشان گفته ام : آقا کیان همین روا مین بیابونی ، کویی ، سرد زیر اود کرنده هیشکا جی واننویسکو ، بیکاره آخه ...
    با سلام خدمت شما
    این آقای .... فکرکرده کامران نجف زاده است یا ابطحی که از وبلاگ نویسانی هستند که مطرح هستند
    البته فکر می کنم ایشان خودشان را خیلی باورکرده اند که کسی هستند چون در خوانسار رسم شده که کسی تا وبلاگ می نویسد در پیوند ها بایستی اول ایشان را لینک کند .
    برای همه انها متاسفم
    اینترنت دنیائی مجازی است نه چاپلوسی
    البته به خدا شما را نمی گویم ولی این مد شده
    حالا ایشان برای خودش هرکس هست باشد .
    از شهید رجائی بالاتر نیست که در ژله های دبیرستان خوانسار ایشان را زدند .
    ولی همیشه از خوانسار به نیکی یاد می کرد .
    پس بیائیم حداقل در این دنیای مجازی آزاد باشیم و به بعضی از افراد علاقه و وابستگی نشان ندهیم .
    با تشکر
    منتظر جواب در ایمیل فوق هستم .
    پاسخ:
    در پایان موفقیت شما را آرزو دارم امید وارم قانع شده باشید ..
  • عبدالحمید حقی
  • سلام

    خوندم مخصوصا در مورد خسرو خان جالب بود

    اما چرا کامنت هارو جواب نمی دی؟

    http://hamidhaghi.blogsky.com
    سلام
    النگات که رفع فیلتر شده یه تجدید نظری در پستت بکن.
    موفق باشی.
    پاسخ:
    شما خواب بودی عزیزم ، این پست اتفاقا بعداز رفع فیلتر شدن النگات بوده
    خیلی خندیدیم ولذت بردیم (جمع...)
    جات خالی مهدی بود ونبودت فرقی نداره چون در دوحالت طنازی برادر .
  • عبدالحمید حقی
  • سلام بالاخره به یاد استاد رو خوندی یا نه؟


    http://hamidhaghi.blogsky.com
    پاسخ:
    ما که همیشه پستهای شمارو خوندیم و می خونیم ، فقط اگه نظر نمی دیم شما به بزرگواری ببخش ، اینروزا خیلی گرفتارم به خدا
    سلام
    با «کمربند سلامتی» بروزم
    درست گفتم
    این طنز درد آوری بود...
    اما واقعا حیفه که وبلاگهامون یکی پس از دیگری دارند تعطیل میشن.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی