مدینه فاضله
مدتی است عده ای از دوستان در پی کشف معایب شهر و در مقابل آن ، محاسن گلپایگان گذران می کنند ، بر هیچ کس پوشیده نیست خوانسار عزیزمان دستخوش بی مهریهای فراوانی گشته و عن قریب است در مسیر این طوفان به بیغوله ای متروکه تبدیل گردد ...!
اما بیایید دلیل آنرا در خود جستجو کنیم ، نه در محاسن جایی که هیچ سنخیتی با فرهنگ و جامعه ما ندارد
اگر قدری دورتر اندیشه کنیم شهرمان محل تجارت و کار و شاهراه اتصال استانها و شهرهای اطراف بوده اما حال نه تنها این بازار مرکزی وجود خارجی ندارد بلکه خوانسار عزیزمان مستعمره شهرههایی چون اصفهان و گلپایگان بوده و اگر قدری جلو تر برویم دور از ذهن نخواهد بود که مترادف روستایی دور افتاده گردیم
سالها پیش زمانی که هاشمی رفسنجانی مستاجر نهاد ریاست جمهوری بود ، سفری به خوانسار داشت که در آن سفر از خوانسار به عنوان دره ای خوش آب و هوا یاد کرد و این تشبیه ظاهرا زیبا ، بلای جانمان شد تا حداقل در صنعت پیشرفتی نکنیم به بهانه تخریب آب و هوای دره سرسبزمان ...
وقتی فرزندی از این آب و خاک سردمدار صنعت پارس شد ، دلخوش کردیم که تلسم چند ساله را خواهد شکست اما بازهم آب از آب تکان نخورد
بارها دلسوزان این دیار برای گسترش صنعتش قدم پیش گذارده و با بی مهری بعضی ، مجبور به سرمایه گذاری در شهر دیگری شدند
شاید بدانید بزرگترین کارخانه تولید اجاق گاز در منطقه با نام تجاری شعله آبی خوانسار ، در شهر گلپایگان فعالیت می کند ، بنازم به غیرت و تعصبش ...
چندیدن دانشگاه در سالهای اخیر مجوز تشکیل و ساخت گرفت و به لطف عده ای راهی ولایت دیگری شد آن هم به بهانه های مذهبی ، که اگر چنین و چنان شود حیثیت چند ساله شهرمان به باد خواهد رفت
تنها نمایندگی خودرو شهرمان را که نگه نداشتیم هیچ ، برای تاسیس نمایندگی سایپا هزاران سنگ اندازی کردیم و می کنیم ...
آنوقت که ما پلیس +10 داشتیم کدام شهر در منطقه این نهاد را داشت ؟ چرا گداشتیم مسئولین این نمایندگی مهم تنها به خاطر اینکه قادر به پرداخت اجاره موسسه خود نبودند آنرا منحل کنند ؟ یک مرد پیدا نمی شد برای رفاه حال همشهریانش با وجود اینهمه مغازه خالی یک دفتر کوچک بدون هیچ چشمداشتی به آنها بدهد ؟
به آمار اعتیاد جوانان خود نگاه کرده ایم ؟ کاش حال که همه چیز را مقایسه کردید اینرا هم با گلپایگان که مدینه فاضله عده ای از همشهریان گشته مقایسه می کردید ؟
چرا به جای آنکه در شهر خودمان خرید کنیم و درآمدمان را در گردش اقتصاد جریان دهیم راهی شهرهای اطراف می شویم ؟
حاج آقای محترم ؟ چند بار دیگر به مکه بروی و پولت را به وهابی های عرب بدهی آدم می شوی ؟ چند بار دیگر کربلا را زیارت کنی بهشتی می شوی ؟
جوان خوانساری ؟ مگر نمی شود در همین خوانسار خودمان قلیانت را بکشی و چایت را همین جا بنوشی که باید راهی ارگ بشوی و عشق و حالت را با صرف درآمدی که اینجا بدست آمده آنجا بکنی ؟
آیا این ما نبودیم که باعث شدیم خوانسار عزیزمان این همه تفاوت چشمگیر با گلپایگان داشته باشد ؟
آیا تا به حال از خود پرسیده اید چرا گلپایگان آنگونه است و خوانسار اینگونه ؟
چه بر سر خوانسار عزیزمان آوردیم ؟
گاهی فکر می کنم نکنه اینا همش دسیسه ای بیش نیست تا خوانسار را به جرم خرافاتی مثل یهودی بودنش به مرور نابود کنند واسلام را زنده نگه دارند .
این است که صنعت از شهر ما می رود ودر پی آن درختان گردو تن به آتش سوزان می دهند و دره خوش آب وهوا گورستان آمال بعضیها می شود .