وقتی که آب آمد !
وقتی آدمی رو از یک چیز محروم کنند ، و ناگهانی اون چیز رو برای یه مدت کوتاه بهش بدند به نظر شما چیکار می کنه ؟
وقتی اب آمد : حسن آقا صدا زد بچه اون شیلنگو بیار یه دستی به سرو گوش ماشین بکش آب اومد !
اکرم خانوم گفت : خدارو شکر مریم جون مادر لباسهارو بریز تو ماشین ، روشنش کن انگار آب اومد!
مش کاظم بدو بدو دوید تو حیاط و شیلنگو زد و گرفت رو گلهای باغچه !
حاج خانوم صدا زد مشدی : بی زحمت حیاط رو هم بشور حالا که آب اومد !
مادر مثل اینکه آب اومد تا بابات نیومده بپر تو حموم نبینه این قیافه خاکیتو
عباس آقا بپر رو پشت بوم تانکرو پر کن واسه فردا که آب می ره دوباره
آخی این کولر بی صابو روشن کن خانوم مردیم از گرما آب که اومد !
حالا که آب اومده خودتونو خفه کنید...
اداره محترم آب و فاضلاب ، خدا وکیلی اینطوری می شه صرفه جویی کرد ؟
آخه بابا اینجوری که دوبرابر هر روز مصرف آب داریم !
خونواده ای که از صبح تا 8 شب منتظر آب بیاد ! به خدا تا خود صبح شیرهای آبش بازه ! حتی اگه الکی هم باز باشه چون از آب محروم بوده شب رو هم تو وان حموم می خوابه نه تخت خواب !
اگه فکر می کنید مردم شبها مصرفشون کمتره به خدا اشتباه می کنید ...
وبلاگ خوبی دارین
ممنون میشم اگه به وبلاگ ما هم سری بزنین و نظری بدین
در مورد نحوی مدیریت و مطالبش
اگه خواستین بیشتر با هم تبادل اطلاعات داشته باشیم تو وبلاگ یا به ایمیلم Pm بده
منتظرم
باتشکر LordHulk