پارلمان وب نویسان
بالاخره بعد از خودرگیری های مستمر بندال به آغوش خانواده وب نویسان برگشت ؛ پست اولش که به قول ما گفتنی دری وری بود اما پست دومش باز هم یه سر داستان دعوا مرافه بود !!!! اصلا انگار این داداشمون گیر و گور اجتماعی داره ...یه جورایی خودرگیری دوباره داره تو وجودش لونه می کنه ... نکن آقاجان نکن ...
خوشنویسان که تازه داشت تو دل وب نویسا به عنوان یه وب رسمی جا باز می کرد این آخریا اومد و یه کاری کرد که همه فهمیدن بابا اینم از خودمونه و اهل حال !!! اول پستش رو که خوندم خوشم اومد که یه مراسم معارفه عصا قورت داده گرفته ...در حد تیم ملی برزیل!!!! اما بعدش دیدم داستان خودمونی شد و قرار مدار سد و باغکل و آتیش و استاد شجریان و اسپیکر و تخمه و ... بد نیست شما هم یه سری بزنید؛ اینجور که معلومه بزم عیشی بچیده اند که مپرس ...!!
کمش این روزها یه جورایی شده!! اول میاد اصول خودشو تفویض می کنه بعد میاد موسیقی های دلخواهشو تحمیل می کنه بعد میگه اشتباهاتشو دوست داره بعد از اون دارو تجویز می کنه و طبابت می کنه از همه مهمتر اعلام خطر می کنه ؛ به نظرم دیده خیلی تحویلش می گیرم گفته من هرچی بگم اینا گوش می دند چند روز دیگه میاد می گه : عید دیدنی رو تحریم می کنم!! حالا اینا به کنار تنبل شده همه کامنتاشو فله ای جواب می ده !!!!
خودرگیری این روزها تو وبلاگستان بدجوری داره ویروسی می شه! نمونش همین "شکرستان" حالا نه ساعت به ساعت آپ جدید می زد؛ یهویی سرو کله اش پیدا شد و اولش یکم با خودش حرف زد بعدشم گفت ما رفتیم ! هیچ کس هم نفهمید داداشمون یهویی چش شد ...
سحر فیلم به پنجمین سال تاسیسش که رسید یادش اومد که: ای وایِ من ... چطوره به همین مناسبت یه پست بزنم و یه چند وقتی ملت رو سرگرم کنم تا عید ...بعدش هم که همه سرشون گرم عید دینی و مسافرته کسی هم شک نمی کنه ....از حق نگذریم این جُنگ شادی هم بهونه خوبی بود برای یه مدت مانورهای تصویری و چه و چه ...
زهره خانوم؛ که تو وبلاگش از شیرمرغ تا جون آدمیزاد پیدا می شه طی یه اقدام انتحاری همه رو قافل گیر کرد تا پای خانوم کمش رو هم به کامنت دونی خودش باز کنه و در یک اظهار نظر غیرمعمول به جای شوهر محترمش شرکت کنه ...الحق ولانصاف این عکسای آخریش خیلی دلچسب بودند ...
دت هاله ؛ این روزها نمی دونه با خودش چند چنده !!! پستهایی می زنه که فقط خودش می تونه بفهمه !! به قول خودش این چند خطی رو هم که می نویسه از بین سیصد چهارصد خط به صورت رندوم انتخاب کرده و پشت سر هم نوشته ... خوب اینم یه سبک نوین نگراشیه دیگه اما خداییش درهمانه هاش رو بهتر می شد فهمید ... من نوشته هاشو برای کسانی که دچار دوگانگی شخصیت شدند تجویز می کنم روزی سه بار بعد از غذا ...
علیرضا ؛ داره سعی می کنه یه حزب جدید برای پارلمان وب نویسا دست وپا کنه تا لاقل بتونه صندلی های بیشتری رو صاحب بشه و تو انتخابات بعدی نبض امور رو به دست بگیره ... اَهَم نگرش این حزب هم مربوط به جدایی نادر از سیمینه!! نه ببخشید جدایی دین از کسب و کاره ...
حامــــد ؛ طبق معمول دست از تخصصش بر نمی داره و شب عیدی دست همه رو بند کرده ؛ از درختکاری بگیر تا سبزه سر سفره هفت سین ... خدا قوتش بده تنها وب نویسِ تخصصی نویسِ همیشه نویس !!!
ممد جدیدی رو که همه یادشونه ؛ پایه کامنت گذارای وبلاگستان؛ انقدر پادوئی کرد تا بالاخره تونست خودش وبلاگ بخره ؛ هرچند ممکنه تُجـــار این بازار بخوان یه جوری زیر پاشو خالی کنند اما به نظر می رسه همه دست به دست هم دادند تا این بچه کاسب نو کیسه بشه یه تاجر به تمام معنای بازاری ...
پرانتز رو که باز کرد همه گفتند با یه جامعه شناس منتقد حرفه ای طرفند، اما بعد معلوم شد طرف کسی نیست جز "سعید" که اگه هفته ای یه شکست عشقی یا شایدم یه دعوای دوستانه تو پرونده قضاییش نباشه نون نمی خوره ...!!
بعد از خسروخان و همسر محترمشون یه زوج وب نویس دیگه هم شکل گرفت؛ آقامیری وقتی دید شهرام جز وب های جورواجورش فکرو ذکری نداره و به جای بزنج و روغن تعریفای وبلاگستان رو می بره خونه ! دست به کار شد و در یک حرکت انتحاری دو تا وبلاگ تاسیس کرد تا هر موقع شهرام شام و نهار خواست براش پست قورمه سبزی بزنه ...!!!
با این حساب باید منتظر ورود یه وب نویس دیگه که البته از جامعه ذکور می باشند هم بود و اون کسی نیست جز همسر محترم دلتنگ که این روزها داستان وبلاگش شده قصه رفت و آمدهای مراسم نامزدی و عقدکنون و عروسی و پاتختی ...
شهاب؛ که هنوز تو تب اسکار گرفتن جدایی نادر از سیمینه بدجوری خودشو درگیر سینما و تلوزیون کرده ...از برگزاری نمایشگاه عکس مختار نامه بگیر تا ساخت سریال مولانا و تحلیل جدایی نادر از سیمین ... اگه یه روزی دیدید عزت ضرغامی رو برکنار کردند و شهاب رو جاش گذاشتند زیاد تعجب نکیند ...
خسرو خان که دور از جونش مث جن ظاهر می شه و یه چند روزی همه رو سرگرم می کنه و دوباره غیبش می زنه؛ این روزها وبلاگش ستاد انتخابات شهرستان بود خبرای تکمیلی می داد در حد خبرگزاریهای با کلاس اون ور آبی ... کلا" اخبارش حول و حوش شهر می تابه! بین خودمون باشه اون داستان شورای شهرش ساختگی بود در اصل یه نفر ازش پرسیده بود شورا چه خبر ؟اینم جواب داده بود خبری نیست ما هرچی بذارن جلومون امضا می کنیم پولمونو می گیریم ...!!!!!
خاله خانوم بعد از تبریک زودهنگام عید یهویی بی خبر غیبش زد؛ خبرگزاریها آمارشو تو سواحل مدیترانه دادند؛ اما یکی از نزدیکانش این خبر رو تکذیب کرده و گفته قرار بوده بره جزیره گُوا اما پاسش مشکل پیدا می کنه ؛ مستر شوشتری, مدیر همون شرکت اینترنتی که خاله خانوم تو سَن خوزه ازش ای دی اس ال می گیره یکی از نزدیکانش تو لاس وگاس فوت می کنه و به همین خاطر شارژ نداره بیاد وبلاگش رو آپ کنه !!!
بهلول خان صادقی ؛ این روزها رو به مینی مال های فلفسی آورده باید منتظر بود ببینیم آب و هوای بعد از عید تو روند نگارشاتش تغییری ایجاد می کنه یا نه !!!
خبر رسیده عبدالحمید این روزها دچار عاصم شده و دکتر گفته تا وقتی هوا کثیفه حق نداره تو وبلاگستان پست بزاره اما ولگردی ؛ ببخشید وبگردی اشکالی نداره ...
طریقت عضو جدید پارلمان؛ به جای کامنت تو پستهای دوستان شعر می ذاره هرچی این کمش بیچاره ازش می پرسه طریقت نظرت چیه؟ باز میاد یه شعر جدید می ذاره !!! حالا یا نظری نداره یا جز شعر چیز دیگه نداره
وحححححححح تموم شد ...
ماشالله چقد زیادیم ها؟ خدا زیادمون کنه! اگه یکم طولانی شد به بزرگی خودتون ببخشید
برای تبریک سال نو دوباره برمیگردم تا بعد ...حق نگهدارتون ...
این عسک خودتونه ؟