چرت و پرت
دیروز و دیشب اتفاقات جالب و با مزه ای برام افتاد؛
اول اینکه مقاله مرزنگشت؛از رویا تا واقعیت به همت دکتر میر محمدی عزیز تو نشریه "میر" چاپ شد، خوشحالم که تو وبلاگ دون پایه ما هم گاهی مواقع یه چیزای درست و درمونی پیدا می شه و امیدوارم مسئولینی که اون روز جو گیر شدند و یهو آتیششون فروکش کرد یه تکون دوباره به خودشون بدن ...
دوم اینکه دیشب داشتیم سریال مناسبتی میدیدیم اون قسمتی که خانومه اعصاب نداشت و رفت سمت پنجره منو یاد یه چیزی انداخت! یهو یادم اومد تو تمام فیلمای ایرانی وقتی یکی اعصاب نداره می ره سمت پنجره تابلو تر از اون اینکه از تو خیابون صدای آژیر آمبولانس هم میاد یعنی صدی نود فیلما این آژیره رو دارن با خودم گفتم سوریه و لبنان هم که همش جنگ و کشت و کشتاره انقدر صدای آمبولانس ندارن که ما داریم!!
سوم اینکه بحث زن گرفتن ولیعهد پیش اومد که خودش برای دفاع از خودش اومد میدون و گفت : من اگه زن بگیرم نباید صورتش دون دون باشه باید صورتش نرمولی! باشه ... چش و چار بنده و مادر گرامشون گرد شد
بچم از خجالتش پرید تو اتاق خودش ...بعدش هم که ما نتونستیم خودمونو کنترل کنیم زارت زدیم زیر خنده ....
چهارم اینکه ریا نباشه تا ساعت 12ظهر روزه بودم و داشتم از دل درد به خودم می پیچیدم که طاقتم تموم شد و رفتم دکتر, باورتون نمی شه تا اومدم برسم دکتر؛ کلی مرجع تقلید و عالم ربانی بهم رسیدند و همه فتوا دادند که خیلی غلط کردی روزه گرفتی و برو بخورش! اما بنده همچنان خر خودمو سوار بودم
تا اینکه خود دکتر فرمودند روزه نگیر بنده هم اجابت کردم
میخوام بگم بعضی وقتا حرف یه دکتر عمومی بیشتر از حرف مراجع اثر داره نه؟!!!
دیروز یه خانومه تو اتوبوس به دوستش میگفت پسرم که تو مقطع راهنماییه جلو چشمم به دختره گفته گوشیت تو حلقم!
والا چه زمونه ای شده؟