چه حالی بکنیم ...
نزدیک عید که میشه تازه یادمون میافته چقدر کار عقب افتاده داریم و چقدر بدهکاریم و چقدر مشکلات!
بنده هم از این قانون مستثنا نیستم و تفکرات شوخم در مسیر بازی واقعی زندگی قدری مخدوش شده؛ دست و دلم به نوشتن نمیره!
این مدت درگیر خرج کردن یارانه بودیم و یک پایمان اداره برق بود و یک پایمان اداره گاز!
خدا خیرش بدهد انکس را که اعتراض را پایه گذارد تا براحتی بتوانیم برویم و اعتراض کنیم و پشت چشمی نازک کنیم تا بلکه مبلغی را تخفیف بگیریم!
اما این تو بمیری از آن تو بمیریها نبود!
آقا مصرف کردی! برو برگردی درکار نیست!
خیال کردیم هر چه قبض میآید و نان میخوریم تمامش را دولت باید بدهد و ما این وسط فقط باید حالش را ببریم! اما زهی خیال باطل
الحق که مردمان شیرخام خوردهای هستیم و یک نوک سوزن فکر نداریم که: برادر من خواهر گرامی این کمکی است که تا قبل از این دولت نامحسوس میکرد و حالا محسوس شده!
مگر تا قبل از این قبض گاز و برق نمیدادیم؟ مگر نان نمیخوردیم؟
نمیدانم یک پسر چهارساله چه میفهمد یارانه چیست!؟ که سینه سپر میکند و میگوید: بابا پول یارانه من حاپولی نشه فردا بریز به حساب خودم ، میخوام ۲۰۶ برنده بشم!
میدانم از کجا اب میخورد!
هنوز یارانه را به حساب نریختهاند هزار و یک چاله برایش میکنیم و وقت پس دادنش عزا میگیریم که چه کنیم
همسر مکرمه سراسیمه تماس میگیرد که: مگر نگفتی هشتاد و یک هزار تومان است این پول یارانه؟
فاطی خانوم که میگه هشتاد و نه تومنه! نکنه اون دفعهای رو هم بالا کشیده باشی!
اصلا شب که میای خونه عابر بانکو بیار پیش خودم باشه جاش امن تره!
دوستی نشسته بود و برای خودش داستان میبافت: حدود سیصد تومن یارانه ریختن سیصد هم حقوق میگیرم سیصد هم عیدی جمعا میشه نهصد! امسال عید چه حالی ببریم شاید رفتیم سواحل آنتالیا!
میگویند آب گوشت بزباشش حرف ندارد!
اما در مورد یارانه:
ما که دست در جیب پدر هستیم و سر از این مباحث آدم بزرگ ها در نمیاریم!!!
جیب عالی پر برکت