چـــــــل چـــــو

رســــانۀ خوش خُلقـــــان

چـــــــل چـــــو

کمپوت احساسات ...

يكشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۰، ۰۹:۴۴ ق.ظ

ولیعهدم این روزها کمپوت احساسات است!!

من نمیدانم یک بچه 5ساله  این همه احساسات را از کجایش می آورد؟!

چیزی که نگرانم می کند این است که: نمی تواند احساساتش را کنترل کند!

همین دیروز احساساتی شد؛

 از روی مبل چنان خودش را پرت کرد طرف من که اگر جا خالی نداده بودم تمام استخوانهایم خُرد شده بود ...!!


  

  • مهدی حاجی زکی

نظرات  (۲۴)

  • ۲۷ آذر ۹۰ ، ۰۹:۵۲
  • لاله اشک
    • پسر بچه ها توی یه سن از در و دیوار می خواند بالا برند.
    خداوند انشالله ولیعهد شما را برای شما و شما را برای او نگهدارد.
    پاسخ:
    سلامت باشید  
  • ۲۷ آذر ۹۰ ، ۱۰:۱۲
  • سعید
    • طوریش نشد ؟
    پاسخ:
    بادش گرفت به من تا چند ساعت گیج بودم!!
  • ۲۷ آذر ۹۰ ، ۱۱:۲۴
  • رها
    • آخی عزیزم
    پاسخ:
    آخی به جمالتون
  • ۲۷ آذر ۹۰ ، ۱۱:۳۸
  • هیچکس
    • یحتمل بعد از جاخالی جنابتان ، ولیعهد کمپوت گردیده و شما به انباری تبعید شده اید!
    نه؟؟؟؟؟؟؟
    پاسخ:
    هیچیش نشد که اگه می شد خودشو مادرش دوتایی تبعد می شدن به انباری
  • ۲۷ آذر ۹۰ ، ۱۱:۴۳
  • مهتاب
    • خوش انصاف جا خالی دادی نگفتی یوقت استخونای بچه خورد میشه حتما مامانش نبود که جرات کردی براش جا خالی بدی :)


    خدا براتون نگرش داره
    پاسخ:
    گاهی اون جا خالی می ده گاهی من
  • ۲۷ آذر ۹۰ ، ۱۳:۱۸
  • دت هاله
    • الهی بمیرم برای ولیعهدتون.احتمالا اونم امروز یه پست زده تو دلش برای دوستای خیالیش که پدرم این روز ها گالن بی احساسیست.خواستیم بغلش کنیم جاخالی داد و همه استخوانهایمان خورد شد...
    پاسخ:
    .....
  • ۲۷ آذر ۹۰ ، ۱۳:۳۷
  • مهناز
    • بچه های این دوره زمونه همشون همینند ،طوریش نشد که؟
    پاسخ:
    گمونم باید یه پست بزنم که همه بدونن بابا به خدا طوریش نشده
  • ۲۷ آذر ۹۰ ، ۱۵:۱۸
  • شهرام
    • حالا خودت به ج ه ن م ، من نگران اون کمپوته ام.
    افتاد زمین چیزیش نشد که؟!
    حتماَ مادرش هم با هزار زحمت کمپوتا رو از رو فرش جمع کرده و هی به تو بد و بیراه گفته.
    نوش جونت هرچی بهت گفته
  • ۲۷ آذر ۹۰ ، ۱۵:۵۴
  • نسرین



    • خب چرا جا خالی دادی هااااااااان؟؟؟
    چیزیش نشد بچه؟؟؟
    ولی نگران تو هم شدیمااااااااااااااااااااااا فکر نکنی فقط به فکر بچه ایم
  • ۲۷ آذر ۹۰ ، ۱۶:۰۲
  • دلتنگ
    • تقصیر شماست.بهش کم توجه میکنید.اون هم میخواد اینطوری بهتون نشون بده که خواهان توجه بیشتر شماست.داره با زبان بی زبانی بهتون میگه که کمی با احساس تر باهاش رفتار کنید.

    عجب بچه باهوشی.براش اسفند دود کنید.
  • ۲۷ آذر ۹۰ ، ۲۱:۵۹
  • دایی جان
    • اخه یه همچین بابای آناناسی خوب باید هم یه بچه کمپوتی مزاج داشته باشه...
    پاسخ:
    حرف حق جواب نداره دایی جون ...
  • ۲۸ آذر ۹۰ ، ۱۵:۳۶
  • کمش
    • گوش این طور بچه‌ها رو باید گرفت و پیچوند و با یه پس گردنی فرستادشون توی اتاقشون و تا در اتاق رو باز کردند یک لقه هم در کانشون زد بلکه آدم بشند و بابای نحیف و ناز و مظلومشون رو اذیت نکنند.!!
    پاسخ:
    اه
  • ۲۸ آذر ۹۰ ، ۱۷:۳۴
  • شهاب
    • نگران نباش همچین که به سن باباش رسید همچین کنترل میکنه که نگو ...

    ای ول مهدی جون به بچه رو بدی امروز میپره روت فردا میزنه تو سرت .
    خوب کاری کردی جا خالی دادی .
  • ۲۸ آذر ۹۰ ، ۲۰:۱۰
  • جنابی
    • خاب به خوشی
    حالا خودتون خو چیزیتون نشد؟!!
    پاسخ:
    تو خوبی
  • ۲۹ آذر ۹۰ ، ۱۲:۲۵
  • کمش
    • خیلی نمک نشناسی.
    به خاطر رفاقت مقابل یه فوج جمعیت طرفدار حقوق کودکان ازت حمایت کردم و برای خودم دشمن خریدم اون وقت تو به جای تشکر غر می‌زنی. امیدوارم این بار با سر بیاد تو دماغت تا بلکه ادم شی و حقوق کودکان رو پاس بداری...
  • ۲۹ آذر ۹۰ ، ۱۷:۰۱
  • بهلول
    • تو این سیلاب اضطرابی که به زندگی مردم تزریق میشه، قدر کمپوت های احساس رو بدون.
    گاهی چشیدنمزه ی یه کمپوت، خستگی رر از تن آدم میکشه بیرون و از یاد آدم میبره هر چیزی که نباید باشه ولی هست رو.
    پاسخ:
    خوردنی تر می شوی ...!
  • ۲۹ آذر ۹۰ ، ۲۱:۲۹
  • نسیم
    • دم ولی عهد گرم....
    پسمله خیلی خوبیه......(البته خیلی شیطون)
    شما از خرد شدن استخوناتون میترسید اونم از خرد شدن استخوناتون حال میکنه . اسمش بچست دیگه بیشتر از این نمیشه انتظار داشت.....
    البته من طرف شمام نیستما چون اگه اون این کارا رو نکنه اونوقت از همین الان کنترل میکنه دیگه وقتی بزرگ شد خاطره ای نداره که بشینید با هم تعریف کنید و حسابی از حال و روز اون موقعهاتون بخندید.....
    من بچگیم کارام رو به اصتلاح زیر زیری انجا میدادم و هیچکس نمیفهمید برا همین کیفش فقط برای خودم بود.....حالا هم دارم جبران اون موقع رو میکنم و بالاخره هم صدام در میاد هم ماما و بابا شیطونیا و دعواها و گریه هام رو میبینن.....
    پسمل شمام حالا تا کلی سال دیگه(تازه اولشه)این کارا رو میکنه بعد یهو آروم میشه و ......)خدا بهتون صبر بده............
    همین الان اگه دم دستتونه این کمپوت احساسان یه ماچ گنده از طرف من از اون لپاش بردارید و دیگر هیچ
    پاسخ:
    خدا تو رو هم واسه بابایی نگه داره
  • ۳۰ آذر ۹۰ ، ۰۸:۴۰
  • محمد جدیدی
    • برادر عزی زم سلام
    اساسا پسر بچه ها نیروی های عجیبی دارند که با شیطنت نیزمخلو ط است .
    مخصوصا اگر این پسر بچه فعلا تک پسر باشد و
    نژادش هم خوانساری اصیل، یعنی محله بالایی باشد!
    آن هم طرفای شازدحمد و سرچشمه !
    این مشکل -که نه نعمت -را بنده هم دارم ولی درمقابل این گونه ضربات وحملات همچون کوه می ایستم ومقاومت می کنم !
    ازوقتی کوچکتر بود بدن خود رابه این زربه ها وامواج عادت داده ام که فعلا این ضربات واین مشت ولگد ها همانند قلقلک است و باعث رفع خستگی !
    موفق باشی
    پاسخ:
    من نحیف و ضعف و لاغر مردنی طاقت این ضربات رو ندارم جون شما ...
  • ۳۰ آذر ۹۰ ، ۰۸:۴۲
  • دلتنگ
    • وووویییییییی
    چه آدم های سنگدلی اینجا پیدا میشه
    پاسخ:
    هیچ کس دلش به حال من نسوخت!!!
  • ۳۰ آذر ۹۰ ، ۱۶:۵۵
  • افلاتوس
    • وای من عاشق این ولیعهدتونو کاراشم ش عاشق رو غلیظ تلفظ کنید
    پاسخ:
    خدا وکیلی مملکته ما داریم؟
  • ۳۰ آذر ۹۰ ، ۱۷:۲۶
  • زهرا
    • گناه داشت بیچاره ولی یه وقتایی این جا خالی دادنا لازمه...
    پاسخ:
    از نون شب هم واجب تره ...!
  • ۰۱ دی ۹۰ ، ۲۰:۳۰
  • حمید حقی
    • از همون جایی میاره که مجتبی فضلی در میاره(مارمولک)
  • ۰۱ دی ۹۰ ، ۲۲:۲۵
  • نسرین
    • سلام دوستم
    آپمممممممممممممممممممممممم
    نه به اون شدت که داری میای
    این دفعه قضیه فرق میکنه باید با سرعتی فراتر از نور بیای و بگی چرا به جای برو گفت مواظب خودت باش؟؟؟
  • ۲۲ مرداد ۹۱ ، ۲۱:۴۹
  • باران
    • الهی قربونش بشم من...
    فکر استخونای بچه بیچاره رو نکردید ؟!
    پاسخ:
    چرا بابا کردیم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی