چـــــــل چـــــو

رســــانۀ خوش خُلقـــــان

یک اشتباه کوچولو ...

پنجشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۰، ۰۶:۴۱ ب.ظ

ولیعهدم را به خاطر یک اشتباه کوچولو دعوا کردم... 

مثل همیشه رفت توی اتاقش و در اتاق را کوبید به هم تا جایی که گچِ ترکِ خورده یِ کنار چهارچوب از دیوار جدا شد و نقش زمین شد ...

کنترل تلوزیون را برداشتم و ولو شدم روی مبل و کانال ها را عوض میکردم تا چیز دندان گیری پیدا کنم برای تماشا !

صدای در اتاقش که آمد گفتم آمده منت کشی ...مثل همیشه ...

باقیافه ای جدی آمد و یک تکه کاغذ انداخت روی زمین جلوی پایم و عصبانی تر از قبل برگشت توی اتاقش و اینبار در را محکم تر کوبید به هم ...

مبهوت کارهایش بودم که کاغذ توجه ام را جلب کرد!

روی کاغذ چند بار کلمه "بابا" را بر عکس نوشته بود و زیرش هم یک خط کشیده بود که روی آن نوشته بود"16" 

همسرم را صدا زدم و طوری که ولیعهد صدایم را بشنود گفتم : پسرم برای بابا نامه نوشته 

نوشته : بابا من خیلی شما را دوست دارم! معذرت میخواهم که باعث شدم شما ناراحت بشوید و بالا فاصله ادامه دادم ... بابا جون منم خیلی دوست دارم عیبی نداره این بار می بخشمت ...

هنوز حرفم تمام نشده بود که صدایش را همراه با یک جیغ بنفش بلند کرد و گفت : نخیرم نوشتم من بات قهرم دیگه هم دوست ندارم ....


  • مهدی حاجی زکی

نظرات  (۳۳)

چه کار بدی!! آدم که ولیعهدش رو دعوا نمی کنه!!!
پاسخ:
انگار ابوی شما رو می زاره روی سرش حلوا حلوا می کنه! نه ؟
نازیییییییی چه باحال نوشتی
آها اومدم بگم
من به حرف مردم اهمیت نمیدم ولی دوس ندارم راجع بهم بد بگن
کله خری به اینه که با 4 تا بچه ننه پاشی بری کوه هنو یادم میافته وحشت میکنم
پاسخ:
آخه بچه تو خودت هنوز بچه ای کوه رفتنت واسه چیه !!!
اول از همه: چطور دلت اومد دعواش کنی اون بچه نازنین رو؟
بعدش هم چرا ماها همش می خواهیم بچه ها ازمون عذر خواهی کنند وقتی کاری می کنند که مطابق میل ما نیست.
مطمئن باش که اون کار که باعث عصبانیت تو شده، از نظر اون کار درستی بود. باید تحلیل کرد که چی بوده که اونو که بقول خودت میاد عذر خواهی میکنه رو وادار کرده که باهات قهر کنه....
به نظر من زیاده از حد به بچه ها گفتن اینکار بده اینکار خوبه اراده اونها را ضعیف میکنه....
پاسخ:
من کلا" آدم خونسردی ام و گاهی به سیب زمینی تعبیر می شم اما یه موقع مجبورا" یه کوچولو قاطی هم می کنم ...
اخی عزیزم چقدر باهوشه.دیگه باید بدونید سر بچه های الان و نمیتونید به راحتی شیره بمالید.ترفند انداختن بچه تو رودربایستی هم مدت هاست دیگه جواب نمیده
پاسخ:
همین هوش بیش از حد و شیرین زبونی امروزی بچه ها باعث قافل شدن والدین از اونها می شه اما چه می شه کرد این شیرین زبونی رو با دنیا هم نمی شه عوضش کرد
دمش گرم!
پاسخ:
خوشحالم که خالی شدی عزیز...
امان از این ورو جکهای شیطون با این حرکت های قشنگشون ،البته همیشه هم حق با ما بزرگترها نیست شاید به نظر خودش کارش درست بوده .

دیگه این ترفندها جواب نمیده ،باید به فکر چاره بود.
پاسخ:
همیشه باید ماهیت واقعی داستان رو حفظ کرد و باهاش روبرو شد
  • حمید امینی
  • فکر چند سال دیگه باش که از خو نه پرته نکنه بیرون و گرفتاری های بعدش...... اره عزیزم
    تربیت بچه فقط و فقط درست و مودبانه رفتار کردن پدر و مادر توی خونه‌س. بچه‌ها باید تا سن مدرسه کاملا غرق در محبت و عشق خونه باشند. توی این مدت نباید تربیت خاصی اعمال کرد. البته گاهی پیش میاد که به دلیل رفتاری نادرست بچه چیز بدی یاد گرفته (مثلا رسیدن به خواسته‌ها با گریه و قهر) که مجبوریم جراحی کنیم و خیلی جدی موضوع رو براش توضیح بدیم. اما این واقعا باید استثنا باشه. تا سن مدرسه به هیچ وجه لازم نیست به بچه چیزی یاد بدیم. تا این سن فقط تعلق خاطرش به خونواده مهمه.
    و از همه‌ی این‌ها مهمتر مطالعه درباره‌ی برخورد با بچه‌هاست.
    پاسخ:
    تو چی شی بیدی تو این آبادیه ؛ فرشته بیدی! جبرئیل بیدی ... چی شی بیدی (با لهجه قوجونی بخون)
    میزدی تو گوشش بچه پرو رو .
    دلت نمیاد بیارش خودم میزنمش
    پاسخ:
    البته اگه دلت بیاد ...!
    سلام
    خیلی بچه ات پرووووووووووووووووووووووووووو تشریف داره
    عیب نداره؟
    وبلاگ باحالی داری



    قربونش برم
    چرا دعواش کردی هاااااااااااااااااااااا
    وبلاگ جالبی داری په نه په جالب نیست
    این نسرین خانوم فکر کنم بچه هاش تو خونه جرات نفس کشیدن ندارند. منم نفهمیدم چرا میگه پررو؟!!!
    جوابت به کمش مثل همیشه جالب بخصوص که گفتی به قوجونی بخون!!!
    پاسخ:
    مرسی خاله ...
    تو اون کاغذ به شما نمره داده بوده یعنی از 20 شما نمره 16 گرفتید.
    اگه بنا به دعواست پس اون هم باید به خاطر قول هایی که بهش میدید و یادتون میره شما رو دعوا کنه اگر چه از نظر شما مهم نبود و یه فراموشی کوچولو بوده شبیه همون اشتباه کوچولوی ابوالفضل.
    کلا به جای دعوا باید منطقی ومثل یه آدم بزرگ باهاش حرف میزدید .
    سلام بر شما
    خدا قوت
    خداوند خانواده را برای هم حفظ نماید
    شیرینی زندگی هم در این بگو مگو هاست.
    دخالت ما جهت عرض ادب بود و بهانه ای برای سلام.
    شاد باشید و دیر زید
    پاسخ:
    سربلند باشی ...
    سلام
    مهدی دمت گرم.
    انصافاَ این پست جبران پست قبلو کرد.
    کلی خندیدم. فضا سازیت عالی بود. دقیقاَ همه تصاویر در ذهنم مجسم شد.
    فقط متوجه نشدم مارک تلویزیونت چی بود... .
    پاسخ:
    خوشحالم که طوری غرق شدی تو نوشته که دونستن مارک تلوزیون انقد واست مهم بود ...!
    مهدی جان مگه تلویزیون شما چیز دندون گیر هم نشون میده ؟

    برو بچه رو درست تربیت کن که سر باباش داد نکشه ...
    پاسخ:
    چشم حتما در امر تربیت کودک خواهم کوشید عزیزم ...
    چند روز پیش داشتم برنامه کودک نیگاه میکردم، دیدم شخصیت گوسفند که با ململ معروفه زنگ زده به مامانش میگه برای چی منو چاقالوزاییدی!!!!!!!

    بعد تازه فهمیدم که چه حقوق از دست رفته ای تواین سالها داشتم و هیچوقت شکایت نکردم!


    بچه دعواکن!
    خشن!
    خانواده دشمن!
    مسخره!!!!!!!


    خوبه یکی خودتو دعوا کنه!
    بابا بداخلاق حالا خوبه کوچولو بوده اما عجب جالب ولیعد قهر بودن خودش رو اعلام کرده خیلی متفکرانه
    پاسخ:
    مردیه واسه خودش ...!
    یادمه اون وقتها که ما بچه بودیم وقتی کار بدی میکردیم بعضی مادرها یا پدرها در اون زمان ترفندی به کار میبردند که خیلی رایج بود اونم این بود که برامون قصه ای تعریف میکردند و ما رو جای شخصیت اصلی داستان میذاشتند و میگفتند اون فرد این کار رو کرد حالا به نظر تو کار خوبی بوده یا کار بد !! و جالب اینجا بود که گاهی هم متوجه نمیشدیم اون شخصیت اصلی داستان خودمون هستیم! ولی الان اگه بخوای برای بچه های امروزی این ترفند رو به کار ببری با شروع قصه فوری داد و بیداد میکنند که نمیخواد قصه تعریف کنی چون میدونم اونی که میگی خودمم !!!
    واقعا بچگی های ما کجا و اینها کجا...
    پاسخ:
    به نظرم مقایسه نسل ما با نسل جدید مثل اینه که با تفنگ ژ3 بری به جنگ تیرکمون ... اصلا قابل مقایسه نیست ...!!
    واقعا همینطوره در گذشته اگه ما کار بدی می کردیم کافی بود فقط مادر یه نگاه چپ به ما بکنه!اما حالا اینطور نیست . البته فراموش نکنیم که بین تربیت با فرهنگ جدید و روانشناسی کودک و افکار بسته و قدیمی اطرافیان و یا پدر و مادر تضاد هایی در شکل گیری شخصیت کودک به وجود می اد که این نیازمند مطالعه بیشتر و زمان گذاشتن برای تربیت بچه است. یادمون باشه خیلی از رفتارهایی که امروز داریم نشات گرفته از ذهن ناخودآگاه کودکی ماست.
    خرف راستو از بچه .....
    سلام فکر کنم بچه ات به خودت رفته هااااااااااااااااااا
    با تبادل لینک موافقی ؟؟؟؟
    بیا بهم خبر بده
    من تازه کارمااااااااااااااا
    زیاد ازم ایراد نگیری
    پاسخ:
    الان من کجاباید بیام دقیقا"؟!!!
    اونی که من دیدم شانس آوردی ....بوق.................
    پاسخ:
    امان از تجربه ......بوق ......!
  • محمد جدیدی
  • سلام
    مهدی جان خبه برا
    ای کاش این اشتباهات کوچک و این دعواهای بیخودی هرگز نبود!
    پاسخ:
    مزش به این اشتباهات کوچولو و دعواهای بی خودیه ؛ وگرنه زندگی که حال نمی ده !
  • محمد جدیدی
  • فدایت شوم.
    این اشتباهات کوچولو و این دعواهای بی خودی ،
    کمش خوبه ولی اگه ز یاد بشه ،شاید عادت بشه!
  • آدم کریستالی
  • چند وقت پیش یه پیامی تی وی پخش کرد با این مضمون که پدر پیری که ظاهرا الزایمر داشت به گنجشگی اشاره می کرد و از پسرش چند بار پرسید :اون چیه؟
    پسر بعد از بار دوم با تندخویی بر سر پدر فریادی کشید و گفت مگه نمیبینی گنجشکه دیگه
    پدر دفتر خاطراتش را به پسر داد و پسر خواند که در بچگی بیش از 20 بار از پدر پرسید اون چیه؟ و پدر هر بار مهربانتر از قیل جواب می داد: اون گنجشکه عزیزم
    پاسخ:
    ما آدمها گاهی از آدمیت خیلی دور می شیم خیلی ...
    آخی عزیزم چجوری دلت میاد دعواش کنی
    بچه باهوشیه خوب جوابتو داده
    پاسخ:
    دختر خاله گرامی هم از جمعیت حمایت از کودکان عقب نماند...!
    خنده دار نبود اما به جون جفتمون اونقده خندیدم که شاشی............

    همین ماجرا رو یه جور دیگه من تجربه کرده بودم
    پاسخ:
    قبل از ورود به چل چو تجهیزات ایزی لایفی خود را چک کنید !!
    واقعا آدرس ندادم؟؟
    پاسخ:
    خودت نگاه کن ببین دادی یا نه !!؟
  • محمد جدیدی
  • مهربانم سلام
    یاد اشتباهات کودکی خودم افتادم وخاطرات شیر ینش .
    توی خونه که شیطونی میکردم و خدابیامرز مادرم که حوصلش سر میرفت ،
    ظهر که بابام میومد از بازار خونه، مامانم بش میگفت:
    محمد امرو خیلی از یتژ کرتی، بعد پیشین بژبردین دکون.
    آقاجانمم که طبق روال خونساری ها، هم پسر دوست بود هم منم که تته قاری
    دیگه هیچی !
    به ظاهر یه اخمی میکردو وقتی میخواست بره مغازه دستم رو پیش مامان محکم میگرفت که مثلابه زور داره منو می بره بازار
    همین که میومدیم تو کوچه ودرخونه رو می بست طبق روال همیشگیش یه احترام به امامزاده احمد می دادو راه می افتاد
    یواش یواش از محکمی دستش می کاست ومن هم مثل همیشه دستمو از دستش می کشیدم و مثلا الفرار.....
    پاسخ:
    خدا پدر و مادر عزیزت رو رحمت کنه ممد جان و سایه خودت رو از سر خونوادت کم نکنه
  • محمد جدیدی
  • مهدی جان سلام
    دقت کردی !
    این روزها چه روزهای زیبا وعجیبی ست .
    موسی به طور میرود وفاطمه به خانه ی علی .
    ابراهیم با اسماعیل به قربانگاه و محمد باعلی به غدیر ...
    واما بعد... حسین با تمام هستیش به کربلا....
    واینک من و تو به کجا میروم ؟......................
    قالب جدیدت مبارک باشه
    پاسخ:
    البته زیاد هم جدید نیست برای شما جدیده
    نزنان چونو تو کامنتام تایید نکره

    شاید جی ارسال ندگنو
    پاسخ:
    مگه غیر از این چی ترد جی وانوشته به ؟

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی