مادرم مرا اصلاح طلب زایید!!
"اصلاح طلب" به شخصی می گویند که طالب اصلاح است و دلش می خواهد جامعه ای با تغییراتی جزئی داشته باشد اما در ویکی پدیا تعبیر اصلاح طلبی را اینگونه نوشته اند: به جریان سیاسی گفته میشود که انجام تغییر در جامعه را از طریق انجام اصلاحات در قوانین و سیاستها و نه از طریق انقلاب و تعویض حکومت، تبلیغ میکند.
اما نگفته اند: "اصلاح طلب اجتماعی" هم ممکن است باشد و صرفا" اصلاحات نمی تواند یک جریان سیاسی باشد، درمیان مسیحیان، از زمان هانری هشتم در انگلستان و یا در قرن شانزدهم توسط مارتین لوتر و ژان کالون در آلمان اصلاحات مذهبی نیز وجود داشته
به نظر من فردی که برای کوتاه کردن موی سرش به پیرایشگاه می رود هم یک اصلاح طلب است!! حتی کسی که به بهداشت فردی خود اهمیت می دهد هم یک اصلاح طلب است چرا که به زعم من خواهان تغییرات بودن در هر زمینه ای که فکرش را بکنید اصلاح طلبی است.
اصلاحات حتی ممکن است در یک خانواده که در بیشتر جوامع، نهاد اصلی جامعهپذیری کودکان است اتفاق بیافتد و این یک رفتار کاملا" انسانی در یک جامعه ی کوچک مثل خانواده است .
حال فرض کنیم بنده با چنین نگرشی در خصوص اصلاحات، خود را یک اصلاح طلب می دانم و همیشه در کلیه ی مراحل زندگی از اصلاحات استقبال میکنم و به تبع، ممکن است به جهت روحیه ی اصلاح طلبی به یک جریان سیاسی حامی اصلاحات هم گرایش داشته باشم ، به نظر شما آیا من یک فرد سیاسی هستم؟ یا تمام افکار و عقاید جریانات سیاسی اصلاح طلب را می پذیرم؟
حوصله ی مقاله نوشتن ندارم پس با یه مثال ساده می رم سراغ اصل مطلب:
فردی با موهای ژولیده و هفت اینچ، موی زائد زیر بغل، به علاوه ی یک زیرپوش چرک و بویی شبیه بوی تعفن یک لاشه ی گربه رو تجسم کنید!
تجسم کردید؟
حتما"
حالتون به هم خورد، مهم نیست با یک همزاد پنداری ساده می تونید درکش کنید و
یا می تونید بهش توصیه کنید بره حموم و خودش رو تمیز کنه و موهاش رو هم
اصلاح کنه! ممکنه طرف یه لبخند قشنگ بهتون تحویل بده و بگه: به شما هیچ
ربطی نداره و شما رو به تفتیش زندگی شخصی دیگران متهم کنه و غُرغُر کنان
شما رو ترک کنه و محل سگ هم بهتون نذاره!!
و یا ممکنه به حرفتون گوش بده و بعد از اینکه تمیز شد ازتون تشکر کنه!
بعضی
ها وقتی به این قسمت از ماجرا می رسند خیال می کنند خیلی آدم با شعوری
هستند و ممکنه حرفهاشون همین تاثیر رو، بر روی بقیه ی آدمها هم بزاره،
برای همین تلاش می کنند با یدک کشیدن عنوان اصلاح طلب سعی در اصلاح
اطرافیان و حتی مورد داشتیم انقد پُر رو بوده که فکر می کرده چون یه قدم
کوچیک در جهت اصلاح برداشته می تونه افکار یه شهر و یا حتی یه کشور رو هم
تحت تاثیر قرار بده
این بدترین قسمت اصلاح طلبیه که باعث شده بنده به شدت از تغییراتی که باعث می شه از یک مورچه یه غول بی شاخ و دُم درست کنیم بی زار بشم
کلا" هر رفتاری که به موازاتش یک جریان سیاسی شکل می گیره، حتی اگه یک رفتار کاملا" انسانی باشه به گند کشیده می شه
پی نوشت:
کماکان حامی اصلاحات هستم و حامی دولت محبوبم ولی از بعضی بادمجون دور قابها به شدت متنفرم در ضمن اگر یاد بگیریم به شفعتی به عنوان یک همشهری نگاه کنیم برامون فرقی نمی کنه شهردار باشه یا فرماندار، در هر حال خادم مردم در هر لباس و منصبی خدمتگذار خواهد بود و این طرز فکر شخص حاج حسن شفعتیه
گاهی
وقت ها دلم که می گرفت چراغ اتاق شهردار که روشن بود از پله ها بالا
میرفتم و بدون اینکه کسی بپرسه این موقع تو شهرداری چی می خوای؟ می رفتم تو
اتاقش و چند لحظه ای رو باهاش همزبون می شدم
نمی دونم الان هم درب اتاقش بازه؟!!
اما همه اینایی که گفتی روهم یعنی چی؟
مثل یک اصولگرا حرفتو رک و راست بزن ما هم بفهمیم کی به کیه...