فاجعه ی انسانی
چهارشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۴ ق.ظ
وقت بخیر خانومها آقایان درود برشما
عرض شود که روزی که ساختمان ترمینال مسافربری شهر، با همت بزرگان و دوستان رفت تو باقالیا، بنده و عده ای از صاحب نظران و اهل فن کلی به به و چه چه فرمودیم و اذعان داشتیم که در راستای پیشرفت شهر و شهروندمداری و شهروندسالاری و شهردار ستیزی، کاری بس بجا در حوزه حمل و نقل شهری اتفاق افتاده که جای تقدیر دارد، در حد فینال رقابت های توردو فرانس
اما وقتی دیروز از محل سکونتم تا ساختمان مذکور یک قطعه اسکناس پنج هزارتومانی به راننده محترم تاکسی سرویس ارائه نمودم و نامبرده تنها یک قطعه اسکناس هزاری به بنده اعاده فرمودند؛ به عمق فاجعه پی بردم
فاجعه ای انسانی که همچون مرگی خاموش زیر گوش شهر در حال رشد کردن است و چه بسا عمقی عمیق تر از این حرفها را در بر بگیرد
وامصیبتا وقتی راننده مذکور نیز بر این امر که ممکن است مسافر بدبخت به خاک سیاه بنشیند واقف بوده و با لبخندی بر لب افاضات خود را اینچنین ادامه دهد: هر نفر برای رفتن به تهران از درب منزل تا درب منزل حداقل بیست و پنج تا هزاری ناقابل باید پیاده شود!!
نیمه دوم پست مخصوص ولیعهد است:
نمی دونم این اعتماد به نفسی که این روزها ولیعهد بنده رو فراگرفته کاذبه یا طبیعیه!؟
از خروجی باب سلطان تا چهاراه چیت سازی با شیرین زبانی و مذقونهایِ مخصوص ِخودش، همه را مستفیض نمود و در پایان رو به بنده و بانو نموده و فرمود:
امشب خیلی به حرفهای من خندید حال می کنید چه پسری دارید؟!!!
تا درودی دیگر
بدورد