مینی مالی از بهشت
دیروز هوس موز به سرم زد رفتم زیر درخت؛ هرچی منتظر شدم دیدم انگار نه انگار یه مومن وایساده پای درخت! سرمو چرخوندم سمت درخت، دیدم نخیر عین خیالش نیست!!
یهو یه صدایی گفت: توقع که نداری درخت خرما موز بده داری؟
دیدم خیط کاشتم، واسه اینکه ضایعش کنم گفتم: اینجا بهشته من از همه چی توقع دارم!
گفت یه اعتراف رو دلت مونده برو همین الان تو وب سایتت بنویس ملت بخونن بعد می تونی هر توقعی داشته باشی!!
از دیروز دارم فکر می کنم تا اینکه یادم اومد شب بعد از مرگم هوس کردم سربه سر خونواده بزارم
پیش خودم گفتم هرکی می آد این دنیا شب بعد از مرگش خوش تیپ می ره به خواب اطرافیان می گه من جام خوبه! بد نیست من این سُنت حسنه رو بشکنم :)
با یه لباس پاره رفتم به خواب داش علی (بابابزرگم) تا اومدم بگم اینجا دیگه کدوم جهنمیه من اومدم یهو پرید بغلم کرد گفت: بابا جون چقد نورانی و خوشگل شدی خوشا به سعادت
هیچی دیگه ضایع شدم دیگه روم نشد بگم خیلی اوضاعم خرابه
:))