چـــــــل چـــــو

رســــانۀ خوش خُلقـــــان

سکانس برتر

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۸ ب.ظ

سکانس اول ـ

مرتیکه ی لندهور تا کی می خوای وبال گردن ما باشی؟ چرا نمیری سراغ یه کار درست و حسابی؟ پسر عباس آقا با تو از سربازی اومد الان واسه خودش برو بیایی داره! اونوقت تو یِ اَلدنگ صبح تا شب تو خرپشتی لای گند و کثافت کفترات غلط می زنی!

خدابیامرز مادرم حرف حق میزد می گفت: این یکی رو می خوای واسه چی؟ مگه اون سه تای قبلی چه گُلی زدند به سرت که این بزنه؟ اما  از بدبختی وقتی فهمیدیم که سه چهارماه از حامله شدن ننه ات می گذشت به اون ننه ی فلان فلان شُدت گفتم : زن برو لوله هاتو ببند این کُره خرا پس فردا تربیت میخوان! خرچ می خوان به خرجش نرفت که نرفت، اون مولوک زلیل مرده نشست زیر پاش که به تو چه بری خودتو پیر و کور کنی؟ بزار خودِ بی همه چیزش بره لوله هاشو ببنده


سکانس دوم ـ

ایشالله به پای هم پیر شین ننه، قربون عروس گلم بشم که عینهو ماه شده! ایشالله یه پسر کاکل زری خدابهت بده! بچه ی تو روهم ببینم دیگه هیچ آرزویی ندارم با خیال راحت سرمو می ذارم زمین و غصه ی تو رو هم ندارم که بالاخره یه سرو سامونی گرفتی!!

سکانس سوم ـ 

پسرک روی نیمکت توی راهرو نشسته بود و پاهاش رو تکون می داد 

همراه قاسمی کیه؟

صدای پرستار که از اتاق اومد اونو از افکارش بیرون کشید و با اضطراب جواب داد: بله بله قاسمی ماییم چی شد؟

پرستار با بی حوصلگی گفت: تو چیکارَشی؟

ـ پسرشم خانوم!

مادرت وضع حمل کرد دختره

مونده بود خوشحال باشه یا از اینکه یه نون خور دیگه به جمعشون اضافه شده بود ناراحت؟!!

از وقتی که باباش از روی داربست ساختمون نایب تو چیذر افتاد و مُرد شیش ماهی می گذشت، همون موقع ها بود که مدرسه رو ول کرد و به سفارش حاج اصغر شده بود پادوی حاجی صولت تو بازار فرش

خواهر برادرای قد و نیم قدش کم بودند که حالا یه خواهر دیگه هم بهشون اضافه شده بود

همیشه تو رویاهاش به خودش می گفت: اگه یه روزی زد و  زن گرفتم هیچ وقت بچه دار نمی شم که لاقل طعم این آوارگی رو غیر از خودم کس دیگه ای تجربه نکنه

سکانس برتر ـ

چند سال واست بریدند؟

ـ خودشون می گن پنج سال اما ممکنه عفو بخورم!!

دلت خوشه ها ! مرد حسابی گفتی پنج سال و خلاص؟ هر روزش برات ده سال کُنتور می زنه حالا چیکار کردی؟

ـ وازکتومی!!!

چی چی تومی؟

ـ وازکتومی، یه نوع روش جلوگیری از بارداریه

یعنی هرکی جلوگیری کنه باس بره حبس؟

ـ اینجوری می گن

واس چی؟

ـ واسه اینکه جمعیت کمه!!

خو این چه دخلی به تو داره؟

ـ لابد داره دیگه


پی نوشت :

یه سوال داشتم: می گم این پنج سالی که طرف به دلیل وازکتومی می ره حبس دقیقا کی می خواد جمعیت رو اضافه کنه؟!! نکنه روش گرده افشانی هنوزم جواب می ده؟!!






  • مهدی حاجی زکی

نظرات  (۱۵)

گرده افشانی که واسه قدیما بود جدیدن بولوتوسه که کارسازه :)))
من حالا ارغوانم بدی
وای که چندی نازو
جیگرش بقربون
خدارا شکر که بتوژ نبرتی ...
معلومه ماه رمضون خیلی بهت فشار آورده که به چرندیات رو آوردی..
اما کلن مشعوف شدیم.
:))))
مگه گرده افشانی قبلا جواب میداده؟
میگم تو که جنست جور شده زود برو ترتیب کارو بده تا کارت به حبس نکشیده...
  • نگاه و نشان
  • پی نوشت :

    یه سوال داشتم: می گم این پنج سالی که طرف به دلیل وازکتومی می ره حبس دقیقا کی می خواد جمعیت رو اضافه کنه؟!! نکنه روش گرده افشانی هنوزم جواب می ده؟!

    جواب سوالد اینه که :
    اصلا سوال درس نیست مرد حسابی مگه محل بالا چه خبره که تو اینقد قاطی کردی نکنه خریدن پنپرز هوش از کلت برده
    آخه جوووووونه رستم صولت و قتی یه نفر واز......کرد چه ببرندش زندون یا نبرندش ، فرقی نمیکنه اون ادمه دیگه بچه ای ازش تولید نمیشود ،خدایا ما وبلاگ دار از دس این چلچوبازه چه کنیم دیگه داری جونمو بالا میاری کاشکا زیتر ماه رمضون فارغ شه ور دارم ببرمد یه جاقای خوب تا حالدو بجوری (یادتون میاد که با هم دیگه یه قول وقراری داریم ) اگه حرفم درسته ور دار پاکش کن اگر نه این هیچکس وکمش نابودد میکنن!!!!!!!!!
    برات یه پیام فرستادما .... بنابر سیاست افزایش حمعیت : چند وثت دیگه که ..... کمیاب میشه .... !!!!!!!!!!! این سکانس برتره نه اینکه تو نوشتی بفرست برای دوستان ساده از کنارش رد نشند بدونند عاقبتشون چیه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    اون مفتی مفتیه رو خیلی خوب اومدی.
    و اما بعد، خودت خیالت راحت که ولعهد و ارغوان رو خدا بهت داده و همین باعث می شه تخفیف بخوری و زندونت هیچ بشه
  • شـــــادتـــــــا
  • به ما هم سر بزنید
    [گل]
    هم شهری به وبلاگ منم سر بزنی خوشحال میشم
  • مناظره داغ خوانساری ها
  • مناظره داغ
    با ترانه های جدید خوانساری آپان
  • از طرف آقای کریمی
  • سلام و وقت بخیر
    با صلوات بر محمد و آل محمد(ص) و با احترام ضمن گرامیداشت روز خبرنگار از جنابعالی دعوت می شود در تاریخ 15/5/93 روز چهارشنبه راس ساعت 10 صبح در کارگروه فرهنگی سیاسی که در سالن اجتماعات ناحیه مقاومت بسیج شهرستان خوانسار برگزار می گردد شرکت فرمایید.
    با تشکر، سعید کریمی/اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی خوانسار
    با سلام . روز خبرنگار را در غربت هر چه تمام ، به شما اهل قلم و تلاشگر عرصه ی فضای مجازی تبریک گفته و از خداوند منان سربلندی و سعادت را در تمام لحظات زندگی برایتان خواستارم . امیدوارم در ادامه این راه سخت و شیری همیشه سرافراز و موفق باشید.
    جلوگیری ....خخ
    پره پس چون ورد مالا از جلسیه...ای کوفت نگیری..
  • استخدام شهردار
  • توجه . توجه. توجه. توجه. توجه
    زن ویا مرد فرقی نمیکنه نه که مهندسمون از شهرداری کوچ کرد و رفت خاب باید ینفرو بیاریم جای ایشون بنشونیم که صاحبا بیاد یه توکوچی کنه و بره ، همین بیش این ازش هیچی نمخاییم ، پس بهتره که سوادم داشته باشه حلا هر جور که مدرک گرفته کار به ما نداره دیشی بمن گفتن که بیام به شما مجازیا بگم که اگه تو قیمو خیشادون کسی و دارین که پی کاره با حق وق مکفی فردا صاحب قرارمون جلو در شهرداری .کوتاهی نکنید مشغول ذومید ادراه روابط خبررسانی شهرداری خوسار .

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی