چـــــــل چـــــو

رســــانۀ خوش خُلقـــــان

۱۹ مطلب با موضوع «صرفا جهت اطلاع ..!» ثبت شده است

پانوراما ...

چهارشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۰، ۰۹:۵۷ ق.ظ
سکانس اول :

وارد شهر که می شویم ساعت هشت صبح است 

ابتدای بلوار را بسته اند صدای طبل و سنج می آید و زنجیرهایی که بالا می رود و پایین می آید 

مجبورمان می کنند از خیابانی فرعی بالا برویم که ابتدای آن فرمانداری است و انتهای آن اداره کشاورزی با پرس و جو مسیر خود را پیدا می کنیم و دوباره به خیابان اصلی برمی گردیم 

باز هم همان دسته عزاداری؛ باز هم مسیر را بسته اند! سربازی را صدا می کنیم؛ می گوید قدری صبر کنید تا هیئت برود داخل امامزاده 

صبر می کنیم ...مسیر باز می شود و حرکت می کنیم؛ بوی اسپند حال آدم را جا می آورد

به میدان که می رسیم باز هم یک نرده آهنی راه را بسته است 

یک وانت تویوتا؛ با ظرفهای ماست و دسته های نان از کنارمان می گذرد و بدون توجه به ماموران وارد خیابان می شود!

انگار از هفت دولت آزاد است! 

مسیر جایگزین را از ماموران می پرسیم و وارد آن می شویم؛ خیابان خلوت است و رفت و آمدش مثل خیابان اصلی نیست.

از کنار یک پارک ساکت و خاموش عبور می کنیم که تنها سکنه اش دختروپسر جوانی هستند که در انتهای پارک روی نیمکت نشسته اند و دل و قلوه رد و بدل می کنند! 

ابتدای هر خیابان منتهی به شهر؛ همان صحنه همیشگی تکرار می شود؛ 

ظهر می شود و ما هنوز شهر را ندیده ایم 

گوشه ای می ایستیم و سفارش کباب می دهیم! کبابی جز ما مشتری دیگری ندارد !تا آماده شود وضو می گیریم و در مسجد کنار کبابی نماز میخوانیم 

بعدازظهر هم موفق نمی شویم شهر را ببینیم و غروب خسته برمی گردیم ....

سکانس دوم :

ساعت هشت صبح است که وارد شهر می شویم 

خیابان رابسته اند ماشین را پارک می کنیم و پیاده به راه می افتیم 

هوا قدری سرد است اما آنقدر صحنه های زیبا برای دیدن هست که یخ وجودمان را آب می کند. 

از بزرگ و کوچک؛ خرد و کلان هرکس به کاری مشغول است و انگار نه انگار غریبه ای هم اینجا هست. 

یک جورهایی خیال می کنم اینجا همه مهمانند و این چند روز که تمام بشود شهر خالی می شود از سکنه ! آنگونه که از ظاهر امر پیداست این شور و حال را تزریق کرده اند به مردم!

یک نوع حس زیبا در چشمان اهالی شهر دیده می شود انگار کاملا با نگاه ما فرق می کند! انگار همین حس آنها را از ما متمایز کرده است 

ظهر که می شود وارد یک حسینیه میشویم؛ پرس و جو کردیم گفتند؛ نهار آبگوشت است 

سه چهار صف قبل از ما تشکیل شده؛ کفشهایمان را در می آوریم و تکیه می دهیم به دیوار 

صفهای قبلی راه براه صلوات می فرستند تا بالاخره پیرمردی با یک بغل سفره وارد می شود و این صلوات آخری را محکم تر ادا می کنند   

 طبق های ماست و آبگوشت و لحظه ای بعد در سکوت ...نوش جان 

یک نفر وارد سفره می شود که با ورودش همه سفره را به هم میزند 

از سفره های دیگر هم می ایند و دوره اش می کنند! بشقاب های گوشت با چند دانه نخود! 

خیلی تلاش میکند تا به هر نفر یک بشقاب بدهد اما ...اما موفق نمی شود 

بعضی لقمه های گوشت را به دست گرفته و سالن را ترک میکنند 

آبدار خانه حسینیه بعد از نهار شلوغ ترین قسمت حسینیه است هرکس گوشه ای ایستاده و چای داغ را هورت می کشد 

چند نفری یک گوشه نشسته اند و سیگار دود می کنند! و بعضی هم انگار سالهاست نخوابیده اند زیر چل چراغ به خواب عمیقی فرو رفته اند ...

پشت در آشپزخانه هم غوغایی است! زن و مرد پیر و جوان با ظرفهای غذا ایستاده اند تا برای منزل و احتمالا" میهمان هایشان غذا بگیرند ...

جایتان خالی روز قشنگی بود 

یاد سکانس اول افتادم که نمی دانستیم  چه باید بکنیم ...


صرفا جهت شروع ...

يكشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۰، ۱۲:۵۲ ب.ظ

سلام 

قول داده بودم بعداز پست قبلی دو سه روزی بیشتر معطلتون نکنم و کلی با هم بخندیم! اما از اونجایی که بد قولی این روز‌ها باب شده و آدم خوش قول جزو رجال بی‌کلاس جامعه بحساب می‌اد، بنده هم در جهت ترویج فرهنگ بدقولی؛ که اینبار سوغات کشور خودمونه و به هیچ عنوان نمی‌شه بهش انگ غرب زدگی زد؛ قدری بد قول شدم! 

اگه کار بدی کردم که؛ بدینوسیله پوزش می‌خوام و اگه کار خوبی کردم اون کف قشنگه رو بزنید به افتخار برو بچ بد قول جامعه... 


از اونجایی که این روز‌ها وب نویسای عزیزمون تحت تاثیر رخوت هوای بعداز عید قدری بی‌حال شدند و این بی‌حالی یه جورایی دامن مسئولین رو هم گرفته و تو سطح شهر قو پر نمی‌زنه و خبری نیست؛ حقیر هم چیز دندون گیری گیرم نیومد تا به سبب اون مجلس رو گرم کنم... 


این روز‌ها بهونه واسه ریخت و پاش کمه تا لااقل دوستان ارگانی و نهادی به سبب اون چند تا بنرو پلاکارد بزنند و به قولی نشون بدن که بابا ما هم هستیم 

حالا چرا بهونه کمه عرض می‌کنم: آقای احمدی‌نژاد که دیروز به جمع اصحاب رسانه و مطبوعات رفته بود از ریخت و پاش مسئولین در سفرهای استانی گلایه کرد و حجت رو تموم کرد و گفت که به شدت با این جور لوس بازی‌ها برخورد می‌کنه! 

از اونجایی که دور چهارم سفرهای استانی در شرف انجامه و این بار شهرستان‌ها هم میزبان دولتی‌ها! یکی بانی بشه و این جور آدمهای معتاد به تجملات رو تو این مدت ترک بده تا لااقل دکتر بیاد و بره... 


بنر پیاده روی خانوادگی رو احتمالا همه تو می‌دون شهر دیدند! اینکه طرحش چه ربطی به موضوعش داره جای سواله! اما جای تقدیر داره که ارگانهای محترم در اقدامی خارق العاده با عوض کردن متن بنر سعی در بهره وری مناسب از امکانات دارند و هر هفته به بهانه‌های مختلف مردم رو مجبور به توجه به سلامتی می‌کنند! در این بین شهرداری و شورا از فعالان عرصه پیاده روی بودند و هستند 


 قدیم قدیما سنبل افتخار شهر لاله واژگون بود و در بهترین حالت چند تا عکس از کوه‌ها و مرزنگشت و پارک سرچشمه! نهایتا دو یا سه تا عکاس 

با آبگیری سد ماشالله هزار ماشالله هم به تعداد عکاسهامون اضافه شد، هم عکاسی از سد مخزنی باغکل باب روز 

اغراق نکرده باشم از اول آبگیری سد تا الان بالای سیصد مدل عکس دیدم که بیشترش عین همه و نگاه تازه‌ای نداره! پیش بینی می‌شه با احداث تونل سیل کثیری از علاقه مندان به عکاسی به سمت تونل هجوم برده و سوژه عکاسیشون رو تحت الشعاع قرار بدن! 


کلکسیون جرایم شهر؛ با انتشار زورگیری و شرارت تکمیل شد تا احدی جرات نزدیک شدن به ما رو نداشته باشه! البته بد هم نشد امسال تابستون رو با خیال راحت و به دور از مسافر نما‌ها و گردشگر نما‌ها چه حالی ببریم!!! 


از قطع اینترنت‌ای دی اس ال شهر هم اجازه بدین چیزی نگم! 

اولا هنوز نسبت به شارژ حساب قبلیم به شوشتری بدهکارم دوما می‌ترسم همین آب باریکه رو هم قطع کنه و بی‌مهدی بشین!!! 


تو نظرات پست قبلی دوستی نوشته بودند شهردار بازنشست شده اما رییس شورا ولش نمی‌کنه!!! 

چون از قانون شهرداری‌ها و شورا سر در نمی‌ارم پس اظهار نظری هم نمی‌کنم 

شاید در حد اختیارات شورا است که اجازه بازنشستگی به شهردار بدند، بعدش هم شهردار به این باحالی کجا بره؟ هیچ می‌دونید تا یکی دیگه جدید بیاد و راه و چاه بلد بشه چقدر طول می‌کشه؟... 

خوب اینم از صرفا جهت اطلاع امروز 

تا روز دیگه و حرفی تازه، روز و روزگار خوش...

صرفا جهت اطلاع قسمت پایانی سال 89

چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۸۹، ۰۱:۵۰ ب.ظ

سلام 

این روز‌ها حال و هوای شهر حال و هوای دم دمای عیده و هرکسی یه جورایی سرش گرم رتق و فتق امور! 

ما هم به تبع بقیه درگیر حساب و کتاب سالیانه‌ایم و کمتر فرصت نوشتن دست می‌ده

گفتیم آخرین صرفا جهت اطلاع در سال ۸۹ رو هم بنگاریم و اگر عمری باقی بود و نفسی جاری در معیت دوستان در سال جدید نو نوار کنیم و با هیبتی تازه وارد عرصه... 


شب گذشته آخرین شب چهارشنبه سال بود و مراسمات سنتی این شب در قیاس با سالهای قبل تفاوتی چشمگیر داشت گویا تهاجمات فرهنگی پایتخت پاچه شهرستان نشینانی مثل مارو هم گرفت! صدای ترقه و انفجارهای مهیب در منطقه ما؛ تا پاسی از شب ادامه داشت و جوانان برومند این مرز و بوم انرژی‌های کاذبشون رو به نوعی تخلیه کردن!! 


شنیده شده هتل بزرگ شهر از امسال پذیرای مهمونای نوروزیه! فقط نمی‌دونم حمایت از بخش خصوصی رو باور کنیم، یا تشکیل ستاد اسکان رو؟!! با این وجود گمون نکنم جز کارکنان هتل مذکور کسی در ایام نوروز در هتل زاگرس پذیرایی بشه...! 


گویا یکی از مسئولین از صحبت کردن بعضی کارکنان ادارات به زبانی غیر از زبان فارسی در حضور ارباب رجوع انتقاد کرده و گفته به جهت برداشتهای ناشی از این عمل؛ کارکنان دقت کنند منبعد از انجام چنین کاری اجتناب کنند! بهتر نیست بجای این کار قبل از استخدام این افراد تست لهجه بگیرن یا تعهد بگیرن که به هیچ عنوان به زبان دیگری مسلط نباشن یا از افرادی مستعد همچون بنده که فاراسی رو مثل بلبل حرف می‌زنم و به هیچ زبان دیگه‌ای دسترسی ندارم استفاده کنند؟ 


تو خبر‌ها خوندم چندین کلاهبردار غیر بومی که اقدام به کلاهبرداری در شهر کرده بودن دستگیر شدن! آقایون کلاهبردارای بومی کلاهتون رو بندازین بالا‌تر! این چندمین باره که افراد غیر بومی تو محدوده شما فعالیت می‌کنند و شما عین خیالتون نیست!! 


یادتونه قبلا گفته بودم ایالت تکزاس آمریکا باید بیاد در مقابل ما لنگ بندازه؟ شنید ه شده نیروی انتظامی مقام آور کشف جرایم استان شده! البته جای خرسندی داره اما ایکاش مقام اول شهر بدون جرم رو می‌آوردیم 


می‌گن اولویت اقدامات سال آینده با کارهای فرهنگیه! جالبه که هر وقت صحبتی از کار فرهنگی می‌شه بی‌اختیار یاد نصب پلاکارد و بنر می‌افتیم! خوبه که به همت بعضی دوستان دستگاه چاپ این کارهای فرهنگی به شهر اومده و دستگاهای اجرایی برای بروز افکار فرهنگیشون به مشکل برنمی خورن! 


خبرنامه این روز‌ها خیلی نگرانه ببینه اون شلیکی که قرار بود به سگ ولگردی برخورد کنه و اشتبا‌ها گلگیر نیسان یه بنده خدایی رو هدف قرار داده؛ بالاخره به حیوون مورد نظر خورده یا نه؟ شخص یا گروهی که احتمالا به جونور مذکور پناه داده؛ یه خبری به صدیقیان عزیز بده و ایشون رو از نگرانی برهاند...! 


حضور انور حضرت باری تعالی؛ خداوندگار زمین و آسمان، از آنجایی که میزان نزولات حق تعالی در سال قبل به میزان ۳۱۷ میلیم‌تر گزارش شده و امسال تنها ۲۱۰ میلی متر از فیض برکات حضرتش برخوردار بوده‌ایم؛ لذا از محضر آن یگانه واحد درخواست داریم الباقی کسری موجود را در روزهای اتی مرحمت نموده خلق را از نگرانی کم آبی برهانند. جمعی از بندگان نگران 


تازگی‌ها مانور خودروهای دولتی تو سطح شهر به حد چشمگیری کم شده! اول خیال کردیم به جهت سهمیه بندی بنزین حضورشون چشم نواز نیست! اما بعد که پرس و جو کردیم فهمیدیم حضرات راننده بدون برگه ماموریت حق تردد در شهر رو ندارن و این دستور خود جناب فرماندار محترم بوده... آقای محمدی دمت گرم حقیقتا که یه دونه‌ای 


باز هم افراد مشکوک غیر بومی! اینبار مسلح! اینجا! توی شهر آروم ما! 

حالا انگیزه حمل سلاح چی بوده خدا می‌دونه؟ چند روز پیش سد باغکل میزبان دسته کوچکی از مرغابی‌های وحشی بوده اما اینکه به این زودی شکارچیان اطراف رو به اینجا کشیدن جای تامل داره..! 


این هم از آخرین قسمت صرفا جهت اطلاع در سال ۸۹ 

اما آرزوی ما برای شما: همیشه لبخند؛ مهمون دلای با محبت شما 

امیدواریم سالی پر از مهربانی و گذشت؛ خالی از غم و شکست و باغچه دلاتون همیشه بهاری باشه 

لحظه تحویل سال برای همه اونهایی که به شما بدی کردند و برای همه اونهایی که دوستشون دارید به اندازه هم دعا کنید 

برای پیرمردی که دلش می‌خواست کنار بچه هاش می‌بود! برای بی‌خانمانی که دلش لک زده برای گرمای خونه و نشستن سر سفره هفت سین! برای دختر بچه‌ای که دلش ماهی قرمز می‌خواد و مادرش دستشو محکم می‌کشه و با خودش می‌بره! برای چشمان غم باری که می‌له‌های آهنی اجازه پرواز بهش نمی‌ده! برای خونواده‌ای که توی چادر نشستن و با حسرت به خونه قشنگشون که آب داره اونو با خودش می‌بره نگاه می‌کنند! برای جوونی که با وسواس شلوار رنگ و رو رفته‌اش رو اتو می‌زنه! برای همه دعا کنید 

پیشاپیش عیدتون مبارک

صرفا جهت اطلاع - 6

پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۸۹، ۰۶:۱۵ ب.ظ
بازم سلام؛ یه دو هفته‌ای تعطیل کردیم گفتیم هم شما یه نفسی بکشید هم سوژه‌ها بیشتر بشن هم اینکه اول کاری متهم نشیم که آب بستیم تو مطالب و دادیم به خورد مردم..!!!

بالاخره تلاشهای مسئولین برای تغییر اقلیم نتیجه داد و ما هم رفتیم جزو اقلیم دومی‌ها! هر چی باشه دوم بودن بهتر از سوم بودنه!
می‌گم اعتراض هم چیز جالبیه تو رفق و فتق امور‌ها..!
تو دادگاه محکومت می‌کنن اما می‌تونی اعتراض کنی!!
خلافی ماشین می‌اد واست بازم می‌تونی اعتراض کنی!!!
تو مدرسه از یه درس نمره نمی‌اری، می‌تونی اعتراض کنی!!!
همینجوری الکی می‌برن می‌زارنت تو اقلیم سه! بازم اعتراض می‌کنی!!
جالبه که بیشترش هم نتیجه می‌ده...!
 بهتر نیست برای عدم کاغذ بازی و به قول معروف کار دوبارگی! همون اول از مردم بخوایم ببینیم چی عشقشونه؟ چه طوری حال می‌کنن؟ همونطوری واسشون ردیف کنیم..؟
اینجوری هیچ کس اعتراض هم نمی‌کنه!
البته بعید می‌دونم! مارو اگه تو پر قو هم بپیچن و کلی قربون صدقمون برن و نازمونو بکشن بازم اعتراض داریم!!!

شنیده شده بهزیستی واحد‌های ساختمانی ۷۰ متری ساخته برای مدد جو‌ها که هر واحد چهارده ملیون تومان بیشتر آب نخورده! قراره هفت ملیون رو بنیاد مسکن بصورت وام بده هفت ملیون هم خود بهزیستی بلاعوض!
می‌گم بهتر نیست همین مسکن مهر رو هم بدیم بهزیستی زحمتشو بکشه!؟
با این حساب ما بی‌خانمان‌ها سهم آورده که نمی‌دیم هیچ! شیش ملیون از وام دولت هم می‌ره تو جیب خودمون، می‌تونیم بریم یه سواری بخریم وبندازیم زیر پامون؛ این بعد مسافت تا مرکز شهر خود بخود حل می‌شه!!!

بروبچه‌های شورا بعد از تغییر اقلیم ذوق زده شدند که این خبر رو به هر وسیله‌ای شده به اطلاع عموم برسونن
از پیامک گرفته تا درج تو وبسایت شورا و وبلاگهای وابسته...!
خداییش ذوق هم داره؛ اقلیم دو وسه تو محاسبات قبوض گاز تومنی سه هزار فرق معامله است!
فقط نمی‌دونم ذوق دوستان برای شخص خودشون بوده یا واسه ما هم خوشحال بودن!!؟؟

بعضی دوستان تازگی‌ها گنج پیدا کردن و تبدیل به سایت شدن و دامین می‌خرن؛ آی آر می‌شن، عینک نو می‌خرن! کت شلوار سفارش می‌دن! تیپ اسپورت می‌زنن!
 نمی‌دونم این وبلاگ نویسی چه درآمدی واسه ما داره که بعضی‌ها که البته بنده هم از اون‌ها مستثنا نیستم انقدر هزینه می‌کنیم و پیامک می‌دیم و دامین می‌خریم و...
شده حکایته طرف که نون نداشت بخوره پیاز می‌خورد اشتهاش وا شه!!!

چند روز قبل با دیدن آگهی استخدامی از شبکه بهداشت و درمان؛ خوشحال شدیم که یک ارگان به این مهمی استخداماتش را علنی کرده تا حداقل یه عده از جوونای همین شهر رو تو مجموعه خودش سهیم کنه!
اما به وسطهای متن که رسیدم دیدم شرایطش زیاد هم پر بیراه نیست!!!
همش سه تا دکتر می‌خواست و سیزده تا پرستا ر و یه نفر کاردان اطاق عمل!!
احتمالا اگه این نیرو‌ها با این شرایط اینجا پیدا نشد دور و بر پر از دکترای بیکاره که همه رو به کارای غیر تخصصی آوردن!!

راستش می‌خواستم یه متن کامل هم برای معضل خودکشی بنویسم اما هر چه کردم دلم راضی نشد، خودم هم دل و دماغ نوشتن مصیبت ندارم...!!!

تا بعد خیلی مواظب خودتون باشید...! روز و روزگار خوش

صرفا جهت اطلاع - 5

پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۸۹، ۱۰:۳۶ ق.ظ
سلام
شاید حوصلتون رو واقعا سر برده باشم، شاید پیش خودتون بگین:‌ای بابا نه به اون شوری شوری نه به این بی‌نمکی! اما دوباره پنجشنبه شد و صرفا جهت اطلاع هر پنجشنبه حرفی برای گفتن داره؛ هفته گذشته هفته ساکت و آرومی رو پشت سر گذاشتیم و خداییش خبر خواصی نبود؛ قابل عرض باشه تا جایی که صدیقیان،  از کسادی و بی‌خبری در هفته گذشته؛ رو به معرفی سرویسهای جدید ایمیل یاهو کرده
اما...

تازگی‌ها برای دونستن مهارتهای زندگی جایزه هم می‌دن! می‌گید نه؟
یه سری به مجتمع بهزیستی روستای خم پیچ بزنید؛ فقط خاطر شریفتون باشه بابت اطلاع رسانی بنده جایزه رو نصف می‌کنیم! پنجاه شصت سال پیش خبری از برگزاری این کلاس‌ها نبود؛ زندگی‌ها دوام بیشتری داشت!
همین ابوی بزرگ بنده؛ خودش می‌گه کلاس ملاس نرفتند اما زندگی خوبی داشتند و مادر بزرگ خدابیامرزم تو بد‌ترین شرایط زندگی هیچ گلایه‌ای نکرده و حرفی از جدایی هم نزده! از ما گفتن واسه جایزه برید! اما سعی کنید چیز زیادی یاد نگیرید به تداوم زندگیتون بیاندیشید!
خبرنامه در انعکاس خبر فوق حرکت جالبی کرده و زمان رو به شیوه جالبی ثبت کرده شاید در دراز مدت ساعت هم به این شکل اعلام بشه! بعید نیست...!
نظرات انتقادی در خصوص بیمارستان مسئولین مربوطه و در راس آن‌ها دکتر وحدتی را به واکنش واداشت و در جوابیه‌ای به شایعات پایان بخشیدند؛ مسئول جواب گو یعنی همین!
این اقدام در نوع خود جالب؛ ممکن است بقیه مسئولین امر را نیز در جهت پاسخگویی عوام نسبت به قبل کوشا نماید... ان شا الله...!

 یک ضرب المثل مثل ژاپنی! می‌گه: یه چیزی بدم سرونه! دخترم خونه نمونه!
مصداق اوضاع و احوال انتقال خون این روزهای خوانساره، گویا عده‌ای از این بابت که انتقال خون دکتر نداره و هربار مراجعه می‌کنند نمی‌تونند خون اهدا کنند شاکی هستند و درمونده!
یادم اومد یه ضرب المثل خونساری می‌گه:
با پای خودت هم بروی برای اهدا! دکتر نشود یافت برو وقت دگر آی!

هشدار جدی به دوستان مجازی!
برابر اعلام وبلاگ لاله اشک یکی از ویلاگهای خوانساری مجهز به نرم افزاری است خطرناک که با وارد شدن به این وبلاگ اطلاعات شخصی کامپیوتر‌های شما به راحتی در دسترس خواهد بود!
آدم به چشاشم دیگه نمی‌تونه اعتماد کنه!

تا هفته دیگه روز و روزگار خوش ...

صرفا جهت اطلاع قسمت چهارم

پنجشنبه, ۳۰ دی ۱۳۸۹، ۰۶:۴۷ ب.ظ

یه جا خوندم با هدفمندی یارانه آسیابهای قدیمی رونق گرفت
 حالا ملت گندمهاشونو هر جا دلشون بخواد می‌برن آسیاب می‌کنند؛ البته اگه گندمی در کار باشه!
بجاش نونوایی‌های محترم بجای پخت نون؛ نونوایی رو تبدیل کردند به قهوه خونه وشده پاتوق برو بچ محل؛ خوش می‌گذره! چایی جور و گرمای تنورم می‌چسبه گل می‌گیم! گل می‌شنویم...!

اینکه خدا امسال یکم دیر یادش اومد زمستونی هم در کاره و خبری از برف و بارون نیست؛ بد هم نشد واسه یه عده! حالا چرا عرض می‌کنم:
یه زمانی یه متر برف می‌اومد و سرما تا مغز استخونمون نفوذ می‌کرد مجبور بودیم با وجود سرما و یخ بندون و نبود این همه وسیله مثل تاکسی و آزانس کلی راه رو بریم مدرسه! تازه شدیم اینی که هستیم!
اما حالا تو هر محل یه مدرسه است، کلی تاکسی و آزانس اضافه شده، کلی وسیله واسه پاکسازی خیابونا و معابر اختراع شده! دو سانتی متر برف می‌اد مدارس کل استان رو تعطیل می‌کنند! این بچه‌ها می‌خوان بعد‌ها چی بشن خدا می‌دونه!
تازه برو بچ آموزش و پرورش هم که سالی دوازده ماه ده ماهشو تعطیلن بازم گاهی خوشی می‌زنه زیر دلشون و ناز می‌کنن که‌ای بابا حقوقو بخور و نمی‌ر دارن و کلی گرفتاری! فقط موندم چه طوری خونه‌های تک طبقه فرهنگیان داره روز به روز بر تعداد طبقاتش اضا فه می‌شه!

 بعداز جهت گیری آرد و نان اعلام شده ۴۹ درصد کاهش مصرف آرد داریم! این کاهش ۴۹ درصدی آرد هم جای تامل داره! از دو حالت خارج نیست یا مردم کمتر گشنشون می‌شه یا اینکه این سهمیه آرد به جای طبخ در نونوایی‌های مجاز سر از جاهای دیگه در می‌آورده...!


جالبه که سرمای شهر فریدونشهر از سرمای ما بیشتره و سرمای ما از سرمای شهر داران! اما شهر داران تو اقلیم دو قرار گرفته و ما و فریدونشهر همراه با کلان شهر تهران تو اقلیم سه!
البته شنیدم اعتراضی از طرف شورا به متولیان امر ارسال شده اما جون مادرتون یه شب پاشین بیاین خونه ما ببینید با یه بخاری چطوری می‌شه زندگی کرد از فرط سرما جرات نداری بری تو آشپزخونه از سرشب تا خود صبح با خونواده گوله می‌شیم جلوی بخاری تازه سه چهارتا پتو هم می‌کشیم روی خودمون تا فقط سرما نخوریم! گرم شدن پیش کش!

تو خبرنامه نظر یه دوست گلپایگانی رو خودنم که از مردم درخواست کرده بود اسامی جدید ولات و روستاهای اطراف رو عنوان کنند
خوشحال شدم که هنوز دل خوشی هم وجود داره!
آخه عزیز دل برادر بقیه مشکلاتمون حل شده فقط مونده اسامی روستا‌ها و ولات اطرافمون!

بالاخره نمردیم و ما هم سری توی سرا درآوردیم!
روز گذشته تارنگار چل چو به عنوان برترینهای هفته از نگاه یک ایرانی در وبلاگ دوست گرامی مهدی رفعتی انتخاب شد!
اول از اینکه به بنده لطف دارن و مارو قابل دونستن تشکر می‌کنم اما اینکه اراجیفی که ما به خورد ملت می‌دیم قابل ستایشه؛ بزارید بحساب رابطه مجازی!
اگه مهدی از ما تعریف نکنه کی تعریف کنه!!!؟ همه که مثل خسرو خان امکانات فضایی ندارن !!!

پیامک دانشگاه آزاد که دیروز واسه همه ارسال شده رو مبنی بر اینکه بدون کنکور دانشجو می‌پذیرن! حتما همه خوندید
این پیامک برای این حقیر سه بار ارسال شد کاش بجای سه تا پیامک یه پیامک ارسال می‌شد و ترجیحا زیر نوشتارش درج می‌شد که شهریه یه ترم درس خوندن تو چنین دانشگاهی چقدره؟
دیشب هرچی دو دوتا چهارتا کردم دیدم اگه بخوام شرکت کنم باید سه ماه هیچی نخوریم تا بتونیم شهریه یه ترمشو بدیم
تازه این همش نیست! یکسال که گشنه بمونیم؛ البته اگه بدون افتادن و مشروطی قبول بشیم تازه فوق دیپلم می‌گیریم و نهایتا با فوق دیپلم می‌تونی قط تو انتخابات شورای شهر شرکت کنی


هفته گذشته تلوزیون ستون تاج گلای مجلس ختم یه آقایی رو تو تهران نشون می‌داد که شبیه نمایشگاه گل و گیاه بود و به ضعم مجری شاید قدری هم شبیه کشور هلند
یاد مجالس ختم خودمون افتادم چند روز پیش یه آگهی ترحیم دیدم که شبیه پوس‌تر تبلیغاتی بود تا آگهی ترحیم!
سه خط در خصوص زمان و مکان مجلس نوشته بودن و بقیه صفحهA۳ تبلیغات فلان شرکت و فلان اداره و فلان مغازه...
به جهت آشنایی دیرین با متوفی مجبور شدم جهت خالی نبودن عریضه یه تک پا تا مجلس برم
تو این ده دقیقه‌ای که نشسته بودم مداح محترم بیچاره نرسید اسم همه رو بخونه از بقیه همینجوری فله‌ای تشکر کرد!!!

اینم از صرفا جهت اطلاع این هفته... امیدوارم کسی دنبال جوابیه و بیانیه نباشه و ترجیحا به گوشه کوچیک دلش برنخورده باشه قصد ما فقط نشوندن گل لبخند رو لبای شماست
پیش خودمون گفتیم این شب جمعه‌ای یه خورده مزاح کنیم و یه خورده بخندیم
باور کنید کار دیگه‌ای از دستمون برنمیاد! اینم یه مدلشه دیگه حتما که نباید عصا قورت بدیم و خیلی جدی اخبار بگیم!!!
تا هفتهٔ دیگه روز و روزگار خوش...

صرفا جهت اطلاع ...قسمت سوم

پنجشنبه, ۲۳ دی ۱۳۸۹، ۰۶:۱۰ ب.ظ
این هفته بعضی از سایت‌ها نوشتند: یکی از مدیران کارخانجات خودرو سازی هر جانشسته گفته من بعداز محرابیان وزیر صنایعمو...

بین خودمون باشه بنده هم قراره به جای غضنفری بشم وزیر بازرگانی!!

تازه کلی هم با دکتر رفیقم و همه جوره ازم حمایت می‌کنه فقط پنجاه درصد قضیه حله بنده راضیم آقای احمدی‌نژاد ناراضی!!

 

بعداز اینکه بچه محل مارو کلی اذیت کردند و امروز گفتند هستی!؛ فردا گفتند نیستی!

بالاخره آب پاکی رو یه مقام مسئول دفتر ریاست جمهوری ریخت رو دست همه!

محرابیان هیچ جا نمی‌ره!!

دقت کردین ما خونساری‌ها هر جا بریم اونقدر با حال و با صفاییم که صاب خونه اصلا و ابدا دلش نمی‌خواد مارو بیرون کنه

به نظرم محرابیان هم اونقدر سربه سر دکتر گذاشته و اونقدر شوخی‌های خونساری کرده که همه رو شیفته خودش کرده!!

 

خسرو دهاقین مرد روزهای سخت

چند روز پیش به جهت بازگشت پرافتخار مرد ریش پروفسوری شورا! به دنیای مجازی جشن باشکوهی تو یکی از وبلاگهای دوستان بر پا شده و کلی گل گفتن و تعریف کردن و تحویل گرفتن و...

خوش به حالت که این همه طرفدار داری اخوی!

 

حرف و حدیثهایی که این روز‌ها در خصوص بیمارستان سر زبونهاست و هر کی به نحوی گلایه داره تا جایی پیش رفت که بعضی‌ها مشکلات زمان تیرکمون میرزا رو هم به مدیریت فعلی نسبت دادند و یه جورایی از آب گل آلود ماهی گرفتن...!

 

نتیجه پیگیری خسرو خان!

بعد از اینکه همگان اذعان نمودند که مرد پیگیر شورا کسی نیست جز خسرو خان خودمان!

پروفسور شورا جو گیر شد و نتیجه پیگیری‌هایش را با ارسال دو قطعه عکس از تابلوهای را هنمایی مسیر گلپایگان به رخ جهانیان کشید! می‌گم حالا که عمو خسرو خودش با پای خودش برگشته چطوره ازش بپرسیم از این تابلو‌ها مهم‌تر نبود که پیگیر شوید و دل ما را خوش‌تر کنید!!

 

این هفته هفته پرکاری بود برای عده‌ای از مسئولین فعال شهر

حالا از چه جهت؟ عرض می‌کنم

اداره محترم جهاد کشاورزی با اجرای عملیاتی عظیم در حوزه کشاورزی دهستان پشتکوه اقدام به براندازی عده کثیری از جوندگان محترم نموده تا زین پس کشاورزان؛ موشهای صحرایی را بهانه نکنند و بیشتر در جهت پرداخت تسهیلات بانکی خود تلاش کنند!

ایکاش یه فکری هم برای موشهای خانگی می‌کردند! امانمان را بریده‌اند هرچه در می‌آوریم و در بالشت مخفی می‌کنیم به طرفۃ العینی به باد می‌دهند و تا بیاید سرماه شود جای خود را به شپش‌هایی می‌دهند که در جیبمان آفتاب بالانس می‌زنند!

 

بعداز اینکه بانکهای محترم نسبت به آزاد سازی سهم یارانه عوام اقدام نمودند؛ سیل کثیری از مردم ذوق زده به عابر بانک‌ها هجوم برده و در کمتر از آنی؛ جیب خودرا غارت نمودند!

قافل از اینکه قبوض گاز و آب و برق در راهند و کفگیر به ته دیگ می‌خورد!

 

حتما خبر جابجایی جنازه‌های سرگردان رو شنیدید

جالبه که متولیان امر چرا این اشتباه را در جابچایی حق ماموریت و اضافه کاری پرسنل خود مرتکب نمی‌شوند! یا این اشتباه چرا در توزیع غذای بیماران و پرسنل صورت نمی‌پذیرد!

پ.ن: ویرایش یافته توسط آخرین متد نگارش پارسی...

صرفا جهت اطلاع ...قسمت دوم

پنجشنبه, ۱۶ دی ۱۳۸۹، ۰۶:۴۷ ب.ظ

این آخر هفته ای چشامون به جمال ابرهای سیاه و سفید روشن شد و ...

راستش یه کمی سردمون شد !

گفتیم یه سری به جهت اطلاع بزنیم بلکه ؛ یه کم گرم بشیم ؛ البته از چایی داغ بابا بزرگ  و کدو حلوایی تو این شبا نمی شه گذشت ...!

 

با لاخره بعد از سالها رئیس جدید تبلیغات اسلامی معرفی شد ، راستش این خبر بیشتر از اونکه رئیس مربوطه رو خوشحال کنه  برو بچه های واحد فرهنگی هیات حسینی رو خوشحال کرد !  چون تو این سالها به هر جایی که فکرشو بکنی مراجعه کردند تا سازمان دهی بشند اما بالخره بعد از این همه سال یه خیمه پیدا کردند تا براحتی ! بتونن برن زیرشو یه جورایی هدفمند تر از قبل فعالیت کنند !

 

بعد از اعدام عامل جنایت میدان کاج و حرفهای رئیس محترم قوه قضاییه در مورد اینکه حتی سلاح سرد هم حکمش اعدامه ؛ ارازل و اوباش یه جورایی کپ کردن و عمرا اگه وجود داشته باشن اعلام موجودیت بکنند !

حیف  که  امثال شعبون استخونی و دارو دستش سالهاست به درک واصل شدند و الا ؛  دیدن چهره امثال بی مخ ها ؛ با چادر چارقد خالی از لطف نبود !

 

شنیده شده  دو روز قبل  اولین قطرات آب سد خاکی باغکل پمپاژ شده و اگه اشتباه نکنم الان باید سد ما آب داشته باشه  ؛ حالا عجله ای برای پر شدنش نداریم !

امسال نشد؛ سال دیگه ! نشد ؟ سال بعدش

خوشبختانه گذر زمان ثابت کرده ماها آدمای با فرهنگ و صبوری هستیم  ( اگه خودمون هم از خودمون تعریف نکنیم که دق می کنیم !)

 

تو یکی از وبلاگها تصویر بطری مشروبی رو دیدم ؛ با برند حکیم عمر خیام !

انقد این اجنبی ها دور از جونتون خرند ؛ که هنوز معنای عرفان و مست عشق ازلی شدن رو با مستی مشروب نمی دونن

شایدم  کیسه دوختن واسه کسانی که تازه اول راه عرفانند و یه جورایی می خوان این راه پر پیچ و خم رو واسشون به سیم ثانیه  کاهش بدند

خدا به دور! ؛ اینجوری که بوش میاد باید منتظر برندهایی نظیر حافظ و سعدی و... باشیم

 

ماجرای ببر روسی رو  حتما می دونید !

گویا روسیه  ببری مازندرانی به باغ وحش تهران  اهدا می کنه که به علتهای نا معلومی فوت می کنه !

مدیر باغ وحش تهران گفته ببر روسی ایدز داشته !

گویا جناب ببر زمانی که در روسیه اقامت داشته با مادینه های سفید روسی روابط غیر متعارف اون هم از نوع خطرناکش برقرار می کنه واین بلا رو با خودش سوغات میاره به ایران !

 

شنیده شده  شرکتهایی  با عنوان وارد کننده لوازم بهداشتی  اقدام به پخش غیر قانونی لوازم بهداشتی و آرایشی می کنند و از این راه خیلی ها رو هم تا حالا سر کیسه کردند البته اکثرشون  کد بهداشتی  دارند اما گویا همیجوری واسه خالی نبودن عریضه یه کد الکی روی محصولاتشون می زنن و امثال من و شما که نمی ریم تحقیق کنیم ببینیم این کد اصلیه یا نه ، گول این از خدا بی خبرها رو می خوریم

 

پسر محمد رضا پهلوی هم به تبعیت از همشیره گرامی راه بر انفاس خوش الهی بست و راهی دیار باقی شد انگار این خوانواده  خیال ندارند  این عادت خانوادگی رو کنار بزارند وهمینجوری الکی خودشون با دست خودشون خودشون رو بکشند ( خودمم نفهمیدم چی گفتم !!!)

قابل توجه شبکه های اون ور آبی که خیال می کنند هنوز می شه روی این جماعت حساب کرد !

 

بعد از اینکه قانون هدف مند کردن یارانه ها نونواییهای محترم رو مجبور کرد تا کیفیت نونشون رو بالا ببرند شنیده شده  عده ای از اونها  به جای بالا بردن  کیفیت  دست به کارهای خارق العاده زدن و مثلا روی شیشه مغازشون نوشتند : نان با کیفیت عالی و نایلون مجانی !

پیش بینی می شه  این اعمال خارق العاده  به صورتهایی نظیر :

نان با پیک رایگان !

برنامه های فرهنگی فقط  در صف نانوایی ما !

نان ؛ همراه با تا کردن و قرار دادن در سفره شما !

و اگه ولشون کنی :

نان ؛ همراه با لقمه کردن و قرار دادن در دهان شما !

هم انجام بشه !!!

 

صرفا جهت اطلاع ...قسمت اول

پنجشنبه, ۹ دی ۱۳۸۹، ۰۳:۱۹ ب.ظ

خیالتون راحت

ماجرای مخابرات و بردن تجهیزات مخابراتی  خوانسار به اصفهان یادتونه ؟

طرف مخابراتی از این قضیه اظهار بی اطلاعی کرده و گفته تا وقتی من اینجام از این خبرا نیست ! خیالتون راحت !

با کسی شوخی نداریم !

بعد از معارفه فرماندهی انتظامی فعلی و روی کار اومدن ایشون ، شهر آروم ما که البته خلاف به آرومی توش انجام می شد و آب از آب تکون نمی خورد ؛ یه دفعه تبدیل شد به ایالت تکزاس و سروکله خلافهای جورواجور  از گروگان گیری گرفته تا قاچاق مشروبات الکلی و شیشه و کراک ؛ پیدا شد

گمان می کنیم  این خلافهایی که عرض شد ؛ قبلا هم انجام می شده اما ... بی سرو صدا !

خیال کنم فرماندهی  محترم نیروی انتظامی جدید الورود ؛ با هیچ کس شوخی نداره ...

یه کوچولو تعریف !

بالاخره  مستند طوفانی { پنجره امید } بعد از کش و قوص های فراوون آماده شد تا شهرداری هم ضمن معرفی تاریخچه بلدیه ؛  یه مختصری هم از فعالیتهاش بگه ... البته نزدیکان بلد گفتند با دیدن این فیلم اگه کسی بعد از اونکه فهمید شهرداری چه تلاشهایی داشته پشت سرش حرف بزنه ! پدر پدر پدر پدر سوختشو در میارن !

سخته ؟مگه نه ؟!

شنیده شده بعد از برگزاری مراسم عزاداری ؛ شهردار محترم در جایی گفته بودند : امسال از بیش از یک ملیون گردشگر مذهبی در شهر پذیرایی شده !

خداییش شمردن این همه آدم کار سختیه ها ! نه ؟

کمش را شارژ کنید !

مدت زمان زیادیه که خبری از دوست اندیشمندمان کمش خان نداریم و نوشته هایش را به چشم جان نیوش نمی کنیم !

نکند  نوشته های  ایشان نیز   هدفمند شده و با ید تا ماه دیگر منتظر بمانیم تا شارژ شوند !